هردو رو انتخاب می کنم!
هردو رو انتخاب میکنم!
P5
ته: هیونگ بس کن اون خدمتکاره!
جیمین: تهیونگ همیشه خدمتکار های خوشگل و تور میکنه!
ته: (پوکر)نمیاین داخل؟
جیهوپ: برین گمشین داخل جین همه ی غذا هار و خورد!
کوک: خدایا نجاتم بده...
شوگا: باشه
کوک: چی؟
شوگا: مگه نگفتی "خدایا نجاتم بده"؟
کوک: خب؟
شوگا: خب منم گفتم باشه!
کوک: خدایااااا(بلند)
شوگا: بله فرزندم؟
"ویو کوک"
" وقتی رفتم سمت آشپزخونه دیدم یه دختر خوشگل و کوچولو داره ظرف هارو میشوره...اون خیلی زیبا بود! داشت با جین صحبت میکرد.. چه عجب جین یه چیز رو به غذا ترجیح داد!"
جین: خلاصه که هرکار کنی به هندسامی من نمیرسی
ا.ت: (پوکر)
جین: چیه؟دیدی حسودی میکنی!
ا.ت: شما درست میگید آقای هندسام!(خنده)
"ویو ته"
"خدایا...خنده هاش چقدر شیرینه..."
"ویو کوک"
"وقتی میخنده...محوش میشم!اون واقعا یه فرشتست...تهیونگ چه خدمتکار هایی داره!"
P5
ته: هیونگ بس کن اون خدمتکاره!
جیمین: تهیونگ همیشه خدمتکار های خوشگل و تور میکنه!
ته: (پوکر)نمیاین داخل؟
جیهوپ: برین گمشین داخل جین همه ی غذا هار و خورد!
کوک: خدایا نجاتم بده...
شوگا: باشه
کوک: چی؟
شوگا: مگه نگفتی "خدایا نجاتم بده"؟
کوک: خب؟
شوگا: خب منم گفتم باشه!
کوک: خدایااااا(بلند)
شوگا: بله فرزندم؟
"ویو کوک"
" وقتی رفتم سمت آشپزخونه دیدم یه دختر خوشگل و کوچولو داره ظرف هارو میشوره...اون خیلی زیبا بود! داشت با جین صحبت میکرد.. چه عجب جین یه چیز رو به غذا ترجیح داد!"
جین: خلاصه که هرکار کنی به هندسامی من نمیرسی
ا.ت: (پوکر)
جین: چیه؟دیدی حسودی میکنی!
ا.ت: شما درست میگید آقای هندسام!(خنده)
"ویو ته"
"خدایا...خنده هاش چقدر شیرینه..."
"ویو کوک"
"وقتی میخنده...محوش میشم!اون واقعا یه فرشتست...تهیونگ چه خدمتکار هایی داره!"
۱۱.۳k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳