۲۰
۲۰
زمان حال
ا.ت.جوابمو بده تو ته ته ای درسته
تهیونگ.از کجا...شناختی منو
ا.ت.پس راسته
با دستام به سینش و دستش میزدم
ا.ت.چرا ...چرا نگفتی میدونی چقدر دنبالت گشتم تو و کوک تنها کسی بودین که داشتم چرا رفتی از پیشم
تهیونگ.اما تو فراموشی....
ا.ت. اره گفتم فراموشی گرفتم تا شاید پدر و مادرم یکم منو دوست داشته باشن اما تو رفتی....چرا تنهام گذاشتیییی چرا همه منو تنها میزارن....چرااااااا....نمیخشمت...هققق
تهیونگ.باشه باشه ....دیگه تنهات نمیزارم...تنهات نمیزارم قول میدم ایندفعه دیگه تنهات نمیزارم
ا.ت.بهم ثابتش کن
تهیونگ.ثابت کنم.... با چی ثابتش کنم
ا.ت.با لب هات
تهیونگ. چی....
ادامه حرفم با گذاشته شدن لباش روی لبم متوقف شد...یعنی اون یادشه بهش گفتم دوستش دارم
ا.ت.
ازش جدا شدم
ا.ت.من منتظرت بودم تا بیای و مثل کوچیکون که بهم قول دادی من دوست دخترت بشم اما تو.... نیومدی
تهیونگ.الان چی الان زمان زیاد نگذشته
ا.ت. .....
تهیونگ.از گردنش گرفتم و بوسه ای که سال ها منتظرش بودم و شروع کردم
تهیونگ.عاشقتم
ا.ت.منم
فردا صبح
ا.ت
از خواب بیدار شدم که دیدم تهیونگ خوابه رفتم سرویس و کار های لازم و انجام دادم و رفتم توی اشپز خونه
مشغول درست کردن صبحانه شدم
تهیونگ.با نوری که چشمم رو اذیت میکرد بیدار شدم و با جای خالی ا.ت مواجه شدم بوی خوبی که توی خونه بود معلوم بود توی اشپز خونست رفتم پایین و دیدم سمت گازه
ا.ت.
مشغول درست کردن خمیر ها بودم که دوتا دست از پشت دورم حلقه شد
ا.ت.بیدار شدی
تهیونگ.اوم چیکار میکنی
ا.ت.صبحونه درست میکنم
تهیونگ.
از کمرش گزفتم و روی اپن گذاشتمش
ا.ت.تهیونگ صبحانه دیر میسوزه ها
تهیونگ.ولی من این صبحانه رو نمیخوام
ا.ت.چی میخوای ....پنکیک یا...
تهیونگ.میخوام تورو برای صبحونه بخورم ....چطوره
ا.ت.تهیونگگگگگ
تهیونگ.باشه باشه شوخی کردم ولی.... بیا بریم بیرون امروز و نیمخوام توی خونه بمونیم
ا.ت.این میشه اولین قرارمون
تهیونگ.ارهههه.
کامنت بزارید باور نمیکنید کامنتاتون چقدر باعث خوشحالی منه
بگید کجا کار ایراد دارم
زمان حال
ا.ت.جوابمو بده تو ته ته ای درسته
تهیونگ.از کجا...شناختی منو
ا.ت.پس راسته
با دستام به سینش و دستش میزدم
ا.ت.چرا ...چرا نگفتی میدونی چقدر دنبالت گشتم تو و کوک تنها کسی بودین که داشتم چرا رفتی از پیشم
تهیونگ.اما تو فراموشی....
ا.ت. اره گفتم فراموشی گرفتم تا شاید پدر و مادرم یکم منو دوست داشته باشن اما تو رفتی....چرا تنهام گذاشتیییی چرا همه منو تنها میزارن....چرااااااا....نمیخشمت...هققق
تهیونگ.باشه باشه ....دیگه تنهات نمیزارم...تنهات نمیزارم قول میدم ایندفعه دیگه تنهات نمیزارم
ا.ت.بهم ثابتش کن
تهیونگ.ثابت کنم.... با چی ثابتش کنم
ا.ت.با لب هات
تهیونگ. چی....
ادامه حرفم با گذاشته شدن لباش روی لبم متوقف شد...یعنی اون یادشه بهش گفتم دوستش دارم
ا.ت.
ازش جدا شدم
ا.ت.من منتظرت بودم تا بیای و مثل کوچیکون که بهم قول دادی من دوست دخترت بشم اما تو.... نیومدی
تهیونگ.الان چی الان زمان زیاد نگذشته
ا.ت. .....
تهیونگ.از گردنش گرفتم و بوسه ای که سال ها منتظرش بودم و شروع کردم
تهیونگ.عاشقتم
ا.ت.منم
فردا صبح
ا.ت
از خواب بیدار شدم که دیدم تهیونگ خوابه رفتم سرویس و کار های لازم و انجام دادم و رفتم توی اشپز خونه
مشغول درست کردن صبحانه شدم
تهیونگ.با نوری که چشمم رو اذیت میکرد بیدار شدم و با جای خالی ا.ت مواجه شدم بوی خوبی که توی خونه بود معلوم بود توی اشپز خونست رفتم پایین و دیدم سمت گازه
ا.ت.
مشغول درست کردن خمیر ها بودم که دوتا دست از پشت دورم حلقه شد
ا.ت.بیدار شدی
تهیونگ.اوم چیکار میکنی
ا.ت.صبحونه درست میکنم
تهیونگ.
از کمرش گزفتم و روی اپن گذاشتمش
ا.ت.تهیونگ صبحانه دیر میسوزه ها
تهیونگ.ولی من این صبحانه رو نمیخوام
ا.ت.چی میخوای ....پنکیک یا...
تهیونگ.میخوام تورو برای صبحونه بخورم ....چطوره
ا.ت.تهیونگگگگگ
تهیونگ.باشه باشه شوخی کردم ولی.... بیا بریم بیرون امروز و نیمخوام توی خونه بمونیم
ا.ت.این میشه اولین قرارمون
تهیونگ.ارهههه.
کامنت بزارید باور نمیکنید کامنتاتون چقدر باعث خوشحالی منه
بگید کجا کار ایراد دارم
۲.۹k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.