پارت

پارت30
7برادر ناتنی
به زور نشسته بودم اونم داشت ارایشم میکرد که دهنشو باز کرد

زنه :اسم من جسیکا هس،لاجسیکا هستم

(ادمین :از جایی که حس خوبی به این دختره ندارم

پس اسم سگمو روش گذاشتم برید عشق کنید😊😂 )

ا.ت :😂😂
جسیکا :چرا میخندی !

ا.ت : چون اسمت،اسم سگمه😂

که یهو جسیکا معلوم بود حرصی شده

دیگه حرفی نزد که دوباره شروع کرد به ور ور کردن

ا.ت :هوففففف میشه پنج دیقه فقط خفه بشی

که زنه دیگه حرفی نزد بعد چند دیقه میخواست شروع کنه که

ا.ت :اهه بسه دیگه حرف نزن حوصله ندارم

جسیکا :فقط یه سوال دیگه بپرسم تموم

ا.ت : باش بپرس فقط یدونه ها اوکی

که یهو با حرفش جوری پریدم روش
جسیکا :......
(پایان پارت30)
دیدگاه ها (۱۲)

(پارت31)7برادر ناتنیجسیکا :میگم شماره یکی از این داداشاتو می...

پارت327برادر ناتنیکه اینبار با لگد افتادم به جونش ا.ت : یبار...

پارت297برادرناتنیکه یهو درو زدن با بی خالی گفتم بیا تو که دی...

پارت287برادر+ناتنی+گفت+:+چی+شده+کی+اومده+کی+،کی+رو+کشته+؟ا.ت...

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

شوهر دو روزه. پارت۷۴

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط