زندگی رویاییپارت

زندگی رویایی:پارت۱۲
ویو ساعت ۵ قبل دورهمی:ویو‌ا.ت
چشمام رو باز کردم و دیدم تو بغل کوکم یه خورده که میندوزم آمد بالا احساس کردم یه چی یادم رفت هرچی فک کردم هیچی به مغزم نرسید یهو صدای گوشیم آمد ایدا بود گفت:واسه دورهمی چی میپوشی
یهو یادم آمد دورهمی داریم مگه چقدر خوابیدم ساعت ۵:۳۰بود چیزی نمونده
چشمم به کوک خورد که عین یه خرگوش خوابیده ولی وقت نداریم زود کوک رو بیدار کردم
+کوک
-...
+کوکی پاشو دیره دورهمی داریم
-...
+اوووف...ددی پاشو دیگه
-جونم بیب
+کوک پاشو برو آماده شوو دورهمی داریم
-امم...مگه ساعت چنده بیا بخوابیم
+کوک چه خوابی ساعت ۵:۳۰وقت نداریم پاشو برو آماده شوو
کوک پاشد آماده شد هرچی می‌پوشید بهش میومد (اسلاید۲)
قبل اینکه بره گفت
-بیب هرچی خواستی بپوش رو خیلی خودت رو خوشکل نکن اوک
+اوک ددی
قبل اینکه بره لبامو بوسید و رفت منم کم کم آماده شدم
چند مین که میکاپم تموم شد خودم رو تو آیینه دیدم همه چیم خوب بود لباسامم خوب بودن..(اسلاید۳)
رفتم پایین که همه جمع بودن به صورت دایره نشسته بودن نگاها روم بود
یعنی زیاده روی کردم داشتم دنبال کوک میگشتم که چشمم بهش خورد انگار باز عصبانی شده ولی من دلیل نمیبینم که عصبانی بشه تازه این منم که باید عصبانی بشم نه خودش کلی دختر دارن خودشون رو بهش می‌میمالونن...
توجهی نکردم و رفتم پیش ایدا نشستم
واقعا خوشکل شده بود
ویوکوک:
بعد اینکه از اتاق آمدم بیرون دیدم جیمین زنگ زده
دیدگاه ها (۴)

زندگی رویایی:پارت۱۳ویو‌کوک:جیمین زنگ زده بود رفتم یه گوشه و ...

زندگی رویایی:پارت۱۴ویو ا.ت:چرا باید باهاش اینقدر گرم بگیره.....

+من نمیدونم..باورکن..من ازعمد اینکارو نکردم..منو ببخش..چون ق...

زندگی رویایی:پارت۱۱ویوا.ت نزدیک گردن کوک شدم و خواست کیس مار...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒عشق مافیاویو بورام ساعت 8:30 از تخت اومدم بیرون یه دوش...

پارت ۹آنچه گذشت: آماده شودم برم شرکت که یهو.....یادم امد اتو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط