زندگی رویایی:پارت۱۳
زندگی رویایی:پارت۱۳
ویوکوک:
جیمین زنگ زده بود رفتم یه گوشه و جواب دادم قراره یه محموله به دستم برسه تو سئول ولی از اونجا که من سئول نیستم به جیمین گفتم خودش استعلامش بگیره...
رفتم پیش بقیه انگار ا.ت هنو آماده نشده
بعد چند مین ا.ت آمد واقعا خوب شده بود خیلی خوشکله ولی اینکه همه دارن اینجوری نگاش میکنن عصبانیم میکنه من نمیخوام بهش سخت بگیرم ولی املاک منو تو رخ مردم میکشه..
رفت پیش ایدا نشست و مشغول صحبت شدن ..این دخترا چقدر خودشون رو بهم میچسبونن نمیدونستم انقدر هرزه تو مدرسه هست ولی اهمیت ندادم بعد چند مین که بچه ها گرم صحبت بودن تصمیم گرفتم که بازی کنیم ا.ت هم معلومه حوصلش سر رفته واسه همین گفتم
-خب بچه ها لطفا بهم توجه کنید...این دورهمی رو گرفتیم که باهم دیگه وقت بگذرونیم خود هتل ازتون پذیرایی میکنه..
خب دوس دارید چکار کنیم؟؟
کاترین گفت
*استاد جرعت حقیقت بازی کنیم؟؟
-امم ایده خوبیه آفرین..
*استاد اونی که جواب نداد به قول شما هتل که پذیرای میکنه حتما الکل دارن اونی که جواب نداد الکل بخوره
-نمیدونم میل بچههان
#بلهاستادقبوله..
همه عین دایره نشستم و بطری سوجو رو چرخوندیم افتاد رو کاترین و ایدا
÷خب کاترین جرعت حقیقت
*جرعت
÷امم..خودت رو به خوشکلترین پسر بمالون
*از خدامه..امم..بزار ببینم
یهو کاترین داشت نزدیکم میشد آمد نزدیک و خودش رو به د......یکم مالوند خیلی تحریک نشدم سعی کدم عادی رفتار کنم چشمم به ا.ت افتاد واییی خداا یادم رفت ا.ت روو الان من چکار کنم حتما خیلی ناراحته
ایدا خدا لعنتت نکنه وایییی الان چکار کنم
ویوا.ت:
موقعی که دیدم کوک و کاترین اینجوری دارن لاس میزنن که چکار کنیم ناراحت شدم چرا باید باهاش اینقدر گرم بگیره...
ویوکوک:
جیمین زنگ زده بود رفتم یه گوشه و جواب دادم قراره یه محموله به دستم برسه تو سئول ولی از اونجا که من سئول نیستم به جیمین گفتم خودش استعلامش بگیره...
رفتم پیش بقیه انگار ا.ت هنو آماده نشده
بعد چند مین ا.ت آمد واقعا خوب شده بود خیلی خوشکله ولی اینکه همه دارن اینجوری نگاش میکنن عصبانیم میکنه من نمیخوام بهش سخت بگیرم ولی املاک منو تو رخ مردم میکشه..
رفت پیش ایدا نشست و مشغول صحبت شدن ..این دخترا چقدر خودشون رو بهم میچسبونن نمیدونستم انقدر هرزه تو مدرسه هست ولی اهمیت ندادم بعد چند مین که بچه ها گرم صحبت بودن تصمیم گرفتم که بازی کنیم ا.ت هم معلومه حوصلش سر رفته واسه همین گفتم
-خب بچه ها لطفا بهم توجه کنید...این دورهمی رو گرفتیم که باهم دیگه وقت بگذرونیم خود هتل ازتون پذیرایی میکنه..
خب دوس دارید چکار کنیم؟؟
کاترین گفت
*استاد جرعت حقیقت بازی کنیم؟؟
-امم ایده خوبیه آفرین..
*استاد اونی که جواب نداد به قول شما هتل که پذیرای میکنه حتما الکل دارن اونی که جواب نداد الکل بخوره
-نمیدونم میل بچههان
#بلهاستادقبوله..
همه عین دایره نشستم و بطری سوجو رو چرخوندیم افتاد رو کاترین و ایدا
÷خب کاترین جرعت حقیقت
*جرعت
÷امم..خودت رو به خوشکلترین پسر بمالون
*از خدامه..امم..بزار ببینم
یهو کاترین داشت نزدیکم میشد آمد نزدیک و خودش رو به د......یکم مالوند خیلی تحریک نشدم سعی کدم عادی رفتار کنم چشمم به ا.ت افتاد واییی خداا یادم رفت ا.ت روو الان من چکار کنم حتما خیلی ناراحته
ایدا خدا لعنتت نکنه وایییی الان چکار کنم
ویوا.ت:
موقعی که دیدم کوک و کاترین اینجوری دارن لاس میزنن که چکار کنیم ناراحت شدم چرا باید باهاش اینقدر گرم بگیره...
۶.۴k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.