صید زلف تو به آهو شدنش می ارزد

صید زلف تو به آهو شدنش می ارزد
مصر چشم تو به جادو شدنش می ارزد

گرچه فرجام گل از چیده شدن می گوید:
گل من باش به خوش بو شدنش می ارزد

گر چه روح سفر از سردی دی تلخ تر است
تو که باشی به پرستو شدنش می ارزد

آنکه دروازه شیراز تو شاعر شده بود
به مرید دل خواجو شدنش می ارزد

لب تالاب ترین انزلی سبز دلت
چار فصل دل من ،قو شدنش می ارزد.



#مهدی_غفارزاده
دیدگاه ها (۳)

غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبودمن که پیشانی نوشتم جز پریش...

ﺻﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻧﮑﻨﯿﺪ!ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻠﺒﭽﻪ ﺑﺒﺮﯾﺪﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻧﻔﺲﻫﺎﯼ ﻋﻤﯿ...

من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام این چنین هرگز نبودم گویا...

بسوزدخانه ات ای عشق ، تو با دلها چه ها کردییکی را کرده ای چو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط