من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام

من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام
این چنین هرگز نبودم گویا بی خانه ام

من گذشتم از تو اما فکر تو هرگز نرفت
تو نرفتی از خیالم ای مه در دا نه ام

ترک تو گفتم دعا کردم که مهرت هم رود
گرچه میدانم نخواهد رفت از کاشانه ام

دلبری ها میکنی دل را سبب ساز غمی
غم چه شیرین میشود با بغض تو جانانه ام

بعد عمری عاشق زلف شرابت من شدم من غلط کردم بسازم روی طوفان خانه ام

میروم اما دلم پیش تو میماند گلم
بر دلم دستی کشم دستی دگر بر چانه ام
دیدگاه ها (۱)

صید زلف تو به آهو شدنش می ارزدمصر چشم تو به جادو شدنش می ارز...

غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبودمن که پیشانی نوشتم جز پریش...

بسوزدخانه ات ای عشق ، تو با دلها چه ها کردییکی را کرده ای چو...

زن نیستم که مثل تومیوه های توی تُنگ مربا راشیرین از اصالت در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط