من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام
من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام
این چنین هرگز نبودم گویا بی خانه ام
من گذشتم از تو اما فکر تو هرگز نرفت
تو نرفتی از خیالم ای مه در دا نه ام
ترک تو گفتم دعا کردم که مهرت هم رود
گرچه میدانم نخواهد رفت از کاشانه ام
دلبری ها میکنی دل را سبب ساز غمی
غم چه شیرین میشود با بغض تو جانانه ام
بعد عمری عاشق زلف شرابت من شدم من غلط کردم بسازم روی طوفان خانه ام
میروم اما دلم پیش تو میماند گلم
بر دلم دستی کشم دستی دگر بر چانه ام
این چنین هرگز نبودم گویا بی خانه ام
من گذشتم از تو اما فکر تو هرگز نرفت
تو نرفتی از خیالم ای مه در دا نه ام
ترک تو گفتم دعا کردم که مهرت هم رود
گرچه میدانم نخواهد رفت از کاشانه ام
دلبری ها میکنی دل را سبب ساز غمی
غم چه شیرین میشود با بغض تو جانانه ام
بعد عمری عاشق زلف شرابت من شدم من غلط کردم بسازم روی طوفان خانه ام
میروم اما دلم پیش تو میماند گلم
بر دلم دستی کشم دستی دگر بر چانه ام
۴۷۰
۱۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.