دوپارتی کوک 🥲🫂🤍...
دوپارتی کوک 🥲🫂🤍...
کوک: چیی؟؟
یجی: بدونه اینکه متوجه ی ماشین بشه باهاش تصادف کرد خیلی بدجور
«کوکککک»
صدای دادم همجا پر شده بوددد تحمل نداشتم مردم جمع شدن و...
چند ساعتی میگذره که توی اتاقه عمله گریم تمومی نداشت همش خودمو سرزنش میکردم
«همش تقصیر منههه بخاطر من اینجوری شد نه دیگه تو نباید زنده بمونی کوکییی»
دکتر از اتاق عمل اومد سرش پایین بود نگام رفت روی کوک دیدم پرستار اومدو ملافه ی سفید رنگو روی صورتش کشید...
یجی: نههه کوک نههه
باهمین صداها داشتم داد میزدم یهو با نفس نفس زدن و عرق شدیدی که کرده بودم از خواب بیدار شدم بلند اسمه کوک رو صدا میزدم
کوک: داشتم با گوشیم ور میرفتم صدای یجی رو شنیدم سریع رفتم پیش
کوک: چیشده عزیزم
یجی: بدونه هیچ حرفی محکم بغلش کردم و اروم توی گوشش گفتم لطفا هیچ وقت منو ول نکن..
کوک: مطمئن باش همین طوره ولی چیشده؟
یجی: خوابه بد دیدم!! من اینجا چیکار میکنم
کوک: گفته بودم زیاد نخوری ولی حرف گوش نکردی مست بودی و همون جا بیهوش شدی
یجی: وایی خدا چه خوب...
بیا تو بغلم بمون:)
کوک: باشه بیب
ـــــــــــــــــــــــــــ
حمایت 🥲؟
کوک: چیی؟؟
یجی: بدونه اینکه متوجه ی ماشین بشه باهاش تصادف کرد خیلی بدجور
«کوکککک»
صدای دادم همجا پر شده بوددد تحمل نداشتم مردم جمع شدن و...
چند ساعتی میگذره که توی اتاقه عمله گریم تمومی نداشت همش خودمو سرزنش میکردم
«همش تقصیر منههه بخاطر من اینجوری شد نه دیگه تو نباید زنده بمونی کوکییی»
دکتر از اتاق عمل اومد سرش پایین بود نگام رفت روی کوک دیدم پرستار اومدو ملافه ی سفید رنگو روی صورتش کشید...
یجی: نههه کوک نههه
باهمین صداها داشتم داد میزدم یهو با نفس نفس زدن و عرق شدیدی که کرده بودم از خواب بیدار شدم بلند اسمه کوک رو صدا میزدم
کوک: داشتم با گوشیم ور میرفتم صدای یجی رو شنیدم سریع رفتم پیش
کوک: چیشده عزیزم
یجی: بدونه هیچ حرفی محکم بغلش کردم و اروم توی گوشش گفتم لطفا هیچ وقت منو ول نکن..
کوک: مطمئن باش همین طوره ولی چیشده؟
یجی: خوابه بد دیدم!! من اینجا چیکار میکنم
کوک: گفته بودم زیاد نخوری ولی حرف گوش نکردی مست بودی و همون جا بیهوش شدی
یجی: وایی خدا چه خوب...
بیا تو بغلم بمون:)
کوک: باشه بیب
ـــــــــــــــــــــــــــ
حمایت 🥲؟
۴۰.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.