عاشق یه خلافکار شدم پارت
عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱۵
ا.ت : خب نمیدونم بگو چرا اینجام (با داد)
چشم بندو پرت کرد روی زمینو از پشت سرم اومد بیرون نشت روی صندلی روبه روم
تهیونگ : فک کردی من خرم که خودتو بجای خدمتکار جا میزنی بیای بدبختم کنی
ا.ت : ب...بذار توضیح م..میدم
تهیونگ : حوصله ی گوش دادن ندارم باید ادب شی
بعد از توی کیفی که روی میز کناریش بود یه شوکر درمیاره و میاد سمتم
ا.ت : اون چیه...میخوای چیکار کنی...نه نه نه
تهیونگ : گفتم که اگه بیشتر زار بزنی بیشتر دردت میاد
ا.ت : هه...من مقاومتم جلوی درد بیشتر از این حرفاس هرکاری میخوای بکن
تهیونگ : خودت خواستی
بعد گرفتش سمت گردنم و بهم شوک وارد میکرد
دندونامو رو هم فشردم و چشمامو بستم
تهیونگ : نه مثل اینکه اونقدرا هم ضعیف نیستی
ا.ت : (نفس نفس زنان)
تهیونگ رفت سمت کیفش و یه چاقو برداشت
ا.ت : اون چیه ؟
تهیونگ : وقتی دردشو کشیدی میفهمی
اومد یکی از دستامو گرفتو باز کرد
ا.ت : چیه ؟ چی میخوای ولم کن ایییییی
داشت با چاقو دستمو زخم میکرد
در این حد بیرحم
این دردو قبلا درک کرده بودم ولی نمیدونستم داشت سعی میکرد چی بکشه رو دستم که انقد درد داشت
از شدت درد دیگه طاقت نیاوردم و زدم زیر گریه
ا.ت : بسهههههه...هق....نکن تهیونگگگگگگ
تمومش کردو دستمو گرفت رو به روم و گفت
تهیونگ : میبینیش
به دستم نگاه کردمو دیدم روی دستم یه × کشیده
ا.ت : که چییی ؟ (با داد)
تهیونگ : همینطور از دنیا حذفت میکنم
ادامه دارد...
۵ لایک
ا.ت : خب نمیدونم بگو چرا اینجام (با داد)
چشم بندو پرت کرد روی زمینو از پشت سرم اومد بیرون نشت روی صندلی روبه روم
تهیونگ : فک کردی من خرم که خودتو بجای خدمتکار جا میزنی بیای بدبختم کنی
ا.ت : ب...بذار توضیح م..میدم
تهیونگ : حوصله ی گوش دادن ندارم باید ادب شی
بعد از توی کیفی که روی میز کناریش بود یه شوکر درمیاره و میاد سمتم
ا.ت : اون چیه...میخوای چیکار کنی...نه نه نه
تهیونگ : گفتم که اگه بیشتر زار بزنی بیشتر دردت میاد
ا.ت : هه...من مقاومتم جلوی درد بیشتر از این حرفاس هرکاری میخوای بکن
تهیونگ : خودت خواستی
بعد گرفتش سمت گردنم و بهم شوک وارد میکرد
دندونامو رو هم فشردم و چشمامو بستم
تهیونگ : نه مثل اینکه اونقدرا هم ضعیف نیستی
ا.ت : (نفس نفس زنان)
تهیونگ رفت سمت کیفش و یه چاقو برداشت
ا.ت : اون چیه ؟
تهیونگ : وقتی دردشو کشیدی میفهمی
اومد یکی از دستامو گرفتو باز کرد
ا.ت : چیه ؟ چی میخوای ولم کن ایییییی
داشت با چاقو دستمو زخم میکرد
در این حد بیرحم
این دردو قبلا درک کرده بودم ولی نمیدونستم داشت سعی میکرد چی بکشه رو دستم که انقد درد داشت
از شدت درد دیگه طاقت نیاوردم و زدم زیر گریه
ا.ت : بسهههههه...هق....نکن تهیونگگگگگگ
تمومش کردو دستمو گرفت رو به روم و گفت
تهیونگ : میبینیش
به دستم نگاه کردمو دیدم روی دستم یه × کشیده
ا.ت : که چییی ؟ (با داد)
تهیونگ : همینطور از دنیا حذفت میکنم
ادامه دارد...
۵ لایک
- ۶۵۴
- ۲۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط