پارت ۶۳
پارت ۶۳
#جونگکوک
من: سومی !! چی شده ؟ چرا گریه میکنی ؟!
سومی: کوکی ! من خیلی بیچاره ام نه ؟
من: چرا اینطوری میگی !! اینطوری نباش ! گریه نکن بگو چیشده !
سومی: استاد طرحمو فقط به خاطر اینکه سه روز نبود رد کرد !
چی !؟؟ نمیدونم چرا ولی خیلی از دست جویی عصبانی شدم !
من: بهش گفتی چرا نیومدی ؟!
سومی: نه !! نههههه نمیخوام بدونه !
با عصبانیت ازش فاصله گرفتم که یهو اومد جلوم وایستاد!!
سومی: نههه کوکی ! میخوایی چیکار کنی ؟ خواهش میکنم آروم باش !
من: سومی! کاری ندارم باهاش ولی باید بهش میگفتی ! خودم بهش میگم ! تو برو پیش پزشکمون یکمی استراحت کن .. رنگت پریده ! ..
نگاهم افتاد به پاهاش !!
من: مگه نگفتم کفش اسپورت بپوش ! این کفشا اذیت میشی !
سومی: اخه نمیتونم ! سر کار باید لباسم رسمی باشه !
من: تو بپوش اگه کسی بهت گیر داد من خودم جوابش رو میدم !
ازش فاصله گرفتم رفتم تو اتاق جویی !
در رو محکم باز کردم و بعد بستمش! متعجب نگاهم میکرد!
من: جویی ! واقعا نمیفهمم فازت چیه ؟
جویی: چیشده جونگ کوک ؟
من: تو طرح سومی رو به خاطر اینکه نیومده بود کمپانی رد کردی؟
جویی: درسته ! اینکه کارش رو بی اطلاع ول میکنه درست نیست
من: آاااه بله ! شما همه چیو میدونی؟؟ با توام ! میگم میدونی چه اتفاقی برای سومی افتاده ؟؟
جویی: مگه چیشده؟؟
من: مادرش مرده !! مادرش ! میفهمی یا نه جویی؟!!
تا اینو گفتم فهمید که چه قدر سومی رو ناراحت کرده !! دوست نداشتم باهاش اینطوری حرف بزنم ولی نمیدونم اون روز طرف سومی رو گرفتم
جویی: م...متاسفم من نمیدونستم !!
من: تو که کارت خیلی خوبه توواین جور چیزا ! دل آدم هارو راحت میشکنی
جویی: یااا جونگ کوک میگم نمیدونستم !!😓
من: از کی تا حالا استاد ها باید جیک و پوک زندگی دانشجو هاشون رو بفهمن ؟ نکنه انتظار داشتی بیاد به تو همه چیو بگه ؟!! مگه وظیفه استاد این نیست که بر اساس توانایی افراد نمره بدن ؟ پس چرا داری اینطوری میکنی ؟
جویی: جونگ کوک بس کن !!😭 ... افتاد گریه !
من: از یه جای دیگه ناراحتی روی اطرافیانت خالی نکن ! میدونی چه قدر براش سخت بوده !؟ وقتی دیدمش تقریبا تا مرز مردن رفته بود !
جویی: درسته من ناراحت بودم و اشتباه کردم .. راضی شدی؟ برو بیرون ! منو ناراحت میکنی جونگ کوک
من: خوبه که !! بعضی موقع ها باید مثل خودت باشم تا بفهمی که به بقیه صدمات جبران ناپذیری میزنی!! که تا اعماق وجودشون میسوزن!!!
جویی: راست میگی ! به تو از اون صدمه ها زدم ! حق داری اینطوری باهام حرف بزنی !
من: ج..جویی !!! ...
جویی: برو بیرون !! 😓💔
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#جونگکوک
من: سومی !! چی شده ؟ چرا گریه میکنی ؟!
سومی: کوکی ! من خیلی بیچاره ام نه ؟
من: چرا اینطوری میگی !! اینطوری نباش ! گریه نکن بگو چیشده !
سومی: استاد طرحمو فقط به خاطر اینکه سه روز نبود رد کرد !
چی !؟؟ نمیدونم چرا ولی خیلی از دست جویی عصبانی شدم !
من: بهش گفتی چرا نیومدی ؟!
سومی: نه !! نههههه نمیخوام بدونه !
با عصبانیت ازش فاصله گرفتم که یهو اومد جلوم وایستاد!!
سومی: نههه کوکی ! میخوایی چیکار کنی ؟ خواهش میکنم آروم باش !
من: سومی! کاری ندارم باهاش ولی باید بهش میگفتی ! خودم بهش میگم ! تو برو پیش پزشکمون یکمی استراحت کن .. رنگت پریده ! ..
نگاهم افتاد به پاهاش !!
من: مگه نگفتم کفش اسپورت بپوش ! این کفشا اذیت میشی !
سومی: اخه نمیتونم ! سر کار باید لباسم رسمی باشه !
من: تو بپوش اگه کسی بهت گیر داد من خودم جوابش رو میدم !
ازش فاصله گرفتم رفتم تو اتاق جویی !
در رو محکم باز کردم و بعد بستمش! متعجب نگاهم میکرد!
من: جویی ! واقعا نمیفهمم فازت چیه ؟
جویی: چیشده جونگ کوک ؟
من: تو طرح سومی رو به خاطر اینکه نیومده بود کمپانی رد کردی؟
جویی: درسته ! اینکه کارش رو بی اطلاع ول میکنه درست نیست
من: آاااه بله ! شما همه چیو میدونی؟؟ با توام ! میگم میدونی چه اتفاقی برای سومی افتاده ؟؟
جویی: مگه چیشده؟؟
من: مادرش مرده !! مادرش ! میفهمی یا نه جویی؟!!
تا اینو گفتم فهمید که چه قدر سومی رو ناراحت کرده !! دوست نداشتم باهاش اینطوری حرف بزنم ولی نمیدونم اون روز طرف سومی رو گرفتم
جویی: م...متاسفم من نمیدونستم !!
من: تو که کارت خیلی خوبه توواین جور چیزا ! دل آدم هارو راحت میشکنی
جویی: یااا جونگ کوک میگم نمیدونستم !!😓
من: از کی تا حالا استاد ها باید جیک و پوک زندگی دانشجو هاشون رو بفهمن ؟ نکنه انتظار داشتی بیاد به تو همه چیو بگه ؟!! مگه وظیفه استاد این نیست که بر اساس توانایی افراد نمره بدن ؟ پس چرا داری اینطوری میکنی ؟
جویی: جونگ کوک بس کن !!😭 ... افتاد گریه !
من: از یه جای دیگه ناراحتی روی اطرافیانت خالی نکن ! میدونی چه قدر براش سخت بوده !؟ وقتی دیدمش تقریبا تا مرز مردن رفته بود !
جویی: درسته من ناراحت بودم و اشتباه کردم .. راضی شدی؟ برو بیرون ! منو ناراحت میکنی جونگ کوک
من: خوبه که !! بعضی موقع ها باید مثل خودت باشم تا بفهمی که به بقیه صدمات جبران ناپذیری میزنی!! که تا اعماق وجودشون میسوزن!!!
جویی: راست میگی ! به تو از اون صدمه ها زدم ! حق داری اینطوری باهام حرف بزنی !
من: ج..جویی !!! ...
جویی: برو بیرون !! 😓💔
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۹۰.۴k
۱۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.