فرشته کوچولو من

فرشته کوچولو من
پارت ۵۸
[ویو هارین]
با نیشخند گفت
جونگ کوک: بخاطر همین که بهت میگم جوجه
هارین: ممنون بابت تعریف نه زیاد جالبت
خواستم پاشم که با صداش متوقف شدم
جونگ کوک: بشین من هنوز تموم نکردم....
دوباره با حالت اطراز سر جام نشستم
اگه سربسرش بزارم اشکالی نداره که ؟ نه نداره
با لحن حالت مسخره و شوخی گفتم :
هارین: آخی باید مراقب باشم بچم غذاش کامل می خوره یا نه
اخم کوچیک تو صورتش نشست
با حالت تعجب و حرصی گفت:
جونگ کوک: بچه ؟ من بچه تو ؟
برای که حرصش بیشتر در بیارم ادامه دادم
هارین: یعنی نمی خوای بچه من باشی...پس منم می رم بچه دیگه برای خودم پیدا می کنم...هوم.. مثلاً هاج و ن
تا خواستم ادامه حرفم بگم که در ثانیه لباش رو لبام قفل شد
و عمیق شروع کرد بوسیدن
همراهیش اصلأ نکردم....که خودش ازم جدا شد
و نگاهی به چشمای پر از تعجبم کرد و با گرفتن گازی از گونم ازم فاصله گرفت
با نیشخندی گفت:
جونگ کوک: منم دیگه سیر شدم....
از جاش بلند و نوازش کردن گونم خنده ای سر داد و به سمت کاناپه رفت
دنبالش رفتم کنارش نشستم
باید تلافی گازی که گرفت کنم
خیلی لش روی کاناپه دراز شد
با گذاشتن یکی از دستاش روی سرش لب زد
جونگ کوک: چی شده باز چی شده که دنبالم راه افتادی