فرشته کوچولو من
پارت ۵۶
[ویو جونگ کوک]
هاجون بلند شد رفت
دوباره داخل آینه به خودم نگاه کردم.....این دختر روانیم می کنه
از اتاق کار خارج شدم و به سمت اتاق هارین دوباره رفتم
وقتی در باز کردم نگاهش کردم خواب بود
آروم به سمتش رفتم.....بدم میاد با پیراهن بخوابم برای همین
پیراهنم در آوردم و آروم کنارش دراز شدم
محکم بغلش کردم سرم داخل موهاش بردم و نفس عمیقی کشیدم
دوست داشتم تمام عطرش استشمام کنم
وای جئون جونگ کوک چطور مجذوب این دختر شدی
چشمام کم کم گرم شد و به خواب رفتم
---------------------------------------------
با تکون خوردن هارین بلند شدم
بیدار شده بود
با صدایی که کلأ غرق خواب بود گفت:
هارین: ساعت چنده
نگاه ساعت روی دیوار کردم ساعت ۱ ظهر نشون می داد
جونگ کوک: ساعت یک... بخواب
داخل بغلم بیشتر فشردمش......
با حالت اطراز گفت
هارین: اوم....گشنم می خوام برم غذا بخورم
از بغلم در آوردمش.... یهو با دیدن بالا تنه لختم
هینی کشید چشماش بست
هارین: چرا لختی..... مثلاً دختر اینجاست
با خنده پر معنایی گفتم
جونگ کوک: همون دختر از گردنم و کل صورتم بوسه بارون کرده رد رژت هنوز پاک نشده
چیزی نگفت فقط گونه اش قرمز شد
آروم از تخت پایین رفت و بدون که نگاه کنه از اتاق خارج شد
کیوت..
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.