part38
part38
سهیل-سلام
تارا-سلام
سهیل-چی میل دارید سفارش بدم
تارا-ممنون من عجله دارم لطفا سریع تر برید سراصل مطلب
سهیل-خشک خالی که نمیشه
تارا-یه قهوه لطفا
سهیل-سفارشارو دادم
تارا-خوب میشنوم
سهیل-راستش خانم رحمیی شما خیلی
ادم خوبی هشتید ادم موفق ازهرلحاظ کاملید
تارا-من نیومدم اینجا بگید بم کاملم
حرف حسابتون چیه
سهیل-چقد عجولید
تارا-وقت اضافه ای ندارم عجول نیستم
سهیل-راستش میخواستم
بگم اگگه امکانش هست
هروقت شما بخواید من با خانوادم برای
خواستگاری
تارا-عاا راستش اقای جلیلی
سهیل-سهیل بگید راحت ترم
تارا-اقاسهیل
من نامزد دارم
سهیل-واقعا اخه حلقه ندارید
تارا-درحال انجام کارای عقدمونیم
سهیل-خوشبخ باشید
من معذرت میخوام نمیدونستم
تارا-ممنون مهم نیست
سهیل-جسارته
نازمدتون آقای یاسینی هست؟
تارا-اولا اینکه نامزدم کیه به شما مربوط نیست
بعدشم چرا همچین فکری میکنید؟
سهیل-کل فضای مجازی که پرازا عکسایی دوتایتتون
خیلی فکرمیکنن نامزدین
اقای یاسینیم خیلی باشما رفیقن خبو ادم شک میکنه
تارا-اقای یاسینی ازدوستان قدیمی
و خوب من هستن
من اقای یاسینیعلاوه براینکه مدتی همکار بودیم
خیلی جاها کمک دست هم بودیم
بخاطر همین
رابطه یخوبی داریم
ولی این دلیل نمیشه شما همچین فکری کنید
سهیل-بچه که گول نمیزنید
معلومه یچیزی بینتون هست
ترا-هرچیم باشه م نباید به شما جوبا پس بدم
من دیگهه باید برم
خدانگهدار اقای جلیلی(باعصبانیت)
ازکافه زدم بیرون سوار ماشین علی شدم
علی-چیشد
تارا-مرتیکه عنو
علی-چی میگفت(باخنده)
تارا-میخواست بیاد خواستگاریم
علی-لبخدم خش شد
توچیگفتی گفتم
تارا-برگشتم نگاش کردم
گفتم فردا ساعت4 باخانواده کحترم تشریف بیارید رز ابیم بیارید
من دوست دارم
این چه سوالیه
علی-خندیدم خوب حالا بریم
تارا-اره
اه عصبیم کرد
برگشتم میگم نازمد دارم میگه
حلقت کجاس انگار من باید بهش جواب پس بدم
مرتیکه ک*صمغز
علی-خوب حالا اروم باش کجا بریم
تارا-چه بدونم
یه قبرستونی برودیگه
علی-قربیونت برممن ااکی چرا عصبی میشی
دستشو گرفتم
تارا-اقا دوس ندارم خوب
چرا نیمفهمن من براتوعم
علی-نفهمن دیگه نیمفهمن ادم نباید دست تو بشقاب کسی کنه
تارا-من بشقابم
من قهرم اصلا
علی-ایبابا دورت بگردم
قهرنکن دیگه
تارا-نمیخوام اصن تقصیر توعه اگه میومدی خواستگاریم
میگرفتیم اینجوری نمیشه
علی-اصن همچی تقصیر م قهرنکن قربونت بشمااا
#علی_یاسینی#زخم_بازمن#رمان
سهیل-سلام
تارا-سلام
سهیل-چی میل دارید سفارش بدم
تارا-ممنون من عجله دارم لطفا سریع تر برید سراصل مطلب
سهیل-خشک خالی که نمیشه
تارا-یه قهوه لطفا
سهیل-سفارشارو دادم
تارا-خوب میشنوم
سهیل-راستش خانم رحمیی شما خیلی
ادم خوبی هشتید ادم موفق ازهرلحاظ کاملید
تارا-من نیومدم اینجا بگید بم کاملم
حرف حسابتون چیه
سهیل-چقد عجولید
تارا-وقت اضافه ای ندارم عجول نیستم
سهیل-راستش میخواستم
بگم اگگه امکانش هست
هروقت شما بخواید من با خانوادم برای
خواستگاری
تارا-عاا راستش اقای جلیلی
سهیل-سهیل بگید راحت ترم
تارا-اقاسهیل
من نامزد دارم
سهیل-واقعا اخه حلقه ندارید
تارا-درحال انجام کارای عقدمونیم
سهیل-خوشبخ باشید
من معذرت میخوام نمیدونستم
تارا-ممنون مهم نیست
سهیل-جسارته
نازمدتون آقای یاسینی هست؟
تارا-اولا اینکه نامزدم کیه به شما مربوط نیست
بعدشم چرا همچین فکری میکنید؟
سهیل-کل فضای مجازی که پرازا عکسایی دوتایتتون
خیلی فکرمیکنن نامزدین
اقای یاسینیم خیلی باشما رفیقن خبو ادم شک میکنه
تارا-اقای یاسینی ازدوستان قدیمی
و خوب من هستن
من اقای یاسینیعلاوه براینکه مدتی همکار بودیم
خیلی جاها کمک دست هم بودیم
بخاطر همین
رابطه یخوبی داریم
ولی این دلیل نمیشه شما همچین فکری کنید
سهیل-بچه که گول نمیزنید
معلومه یچیزی بینتون هست
ترا-هرچیم باشه م نباید به شما جوبا پس بدم
من دیگهه باید برم
خدانگهدار اقای جلیلی(باعصبانیت)
ازکافه زدم بیرون سوار ماشین علی شدم
علی-چیشد
تارا-مرتیکه عنو
علی-چی میگفت(باخنده)
تارا-میخواست بیاد خواستگاریم
علی-لبخدم خش شد
توچیگفتی گفتم
تارا-برگشتم نگاش کردم
گفتم فردا ساعت4 باخانواده کحترم تشریف بیارید رز ابیم بیارید
من دوست دارم
این چه سوالیه
علی-خندیدم خوب حالا بریم
تارا-اره
اه عصبیم کرد
برگشتم میگم نازمد دارم میگه
حلقت کجاس انگار من باید بهش جواب پس بدم
مرتیکه ک*صمغز
علی-خوب حالا اروم باش کجا بریم
تارا-چه بدونم
یه قبرستونی برودیگه
علی-قربیونت برممن ااکی چرا عصبی میشی
دستشو گرفتم
تارا-اقا دوس ندارم خوب
چرا نیمفهمن من براتوعم
علی-نفهمن دیگه نیمفهمن ادم نباید دست تو بشقاب کسی کنه
تارا-من بشقابم
من قهرم اصلا
علی-ایبابا دورت بگردم
قهرنکن دیگه
تارا-نمیخوام اصن تقصیر توعه اگه میومدی خواستگاریم
میگرفتیم اینجوری نمیشه
علی-اصن همچی تقصیر م قهرنکن قربونت بشمااا
#علی_یاسینی#زخم_بازمن#رمان
۴.۲k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.