قلب سیاهpt

قلب سیاهpt2
چند دقیقه از رفتن جیمین می‌گذشت که دوباره اومد تو اتاق
همینطور که با برگه های رو میزش مشغول بود گفت
~ات رئیس باهات کار داره
+ باشه
آت بلند شد و از اتاق رفت بیرون و سوار آسانسور شد و رفت طبقه 4 ، وقتی رسید رفت سمت اتاق رئیس و در زد و وارد شد
+قربان منو صدا زدید
# بیا تو
رئیس بهش اشاره کرد که بشینه و شروع کرد
# این پرونده ام به خوبی بستی ، عالی بود
+ممنون
# میدونم این چند وقت کم استراحت می‌کنی ،ولی از این به بعد فک نکنم بتونی به اندازه قبل راحت باشی
+مشکلی ندارم
# خوبه
یه پرونده از توی کشو دراورد داد به آت .
آت همینطور که مشغول نگاه کردن به پرونده بود به حرف های رئیس هم گوش میداد
# باند پولشویی ، انقد بزرگه که حتی کارشون به ایتالیا هم کشیده شده ، از سال 2014 کارشون شروع شده ، قبلاً چندتا از افرادشون رو گرفتیم ولی چون مدرک نداشتیم آزاد شدن
+خب چرا الان پروندش باز شده دوباره
# چند وقتی بود که کاری انجام نمی‌دادن ولی دوباره شروع کردن ، از مردم عادی سو استفاده میکنن ، اعضا خانواشون رو میدزدن و یکی از اعضا خانواده رو تهدید می‌کنن و به عنوان پیک استفاده میکنن
+از کی شروع کنم
# افراز زیادی نیاز داری این باند ده ساله پایداره به همین راحتی نمیتونی گیرشون بندازی ، تازه به علاوه پولشویی قا///چاق اعضا بدن هم انجام میدن
آت نگاهشو از پرونده گرفت و به رئیس داد
# میتونی از پسش بر بیایی؟
+سعیمو میکنم قربان
رئیس یه لبخند زد و گفت
# میتونی از همین الان شروع کنی هرچقدر دیر کنیم برای خودمون ضرر داره
+ چشم
آت بلند شد و با پرونده از اتاق رفت بیرون و برگشت طبقه 3 و رفت تو اتاق
~چیشد
+پرونده جدید داریم
~دوباره
+فرق داره ، از سال 2014 یه باند پولشویی قا////چاق اعضا بدن شکل گرفته و هنوز نتونستن بگیرنشون ، حتی کارشون تا ایتالیا هم رفته
~خوبه پس پرونده قوی به دستمون رسیده
+امیدوارم بتونیم از پسش برمیایم
~نگران نباش ما چه پرونده های که پشت سر نذاشتیم
آت یه لبخند به جیمین زد و زنگ زد به دایره مالی سازمان تا افراد رو جمع کنه
دیدگاه ها (۱)

قلب سیاهpt3بعد از اینکه دایره مالی رو آماده کرد دایره جنایی ...

قلب سیاه pt4آت رفت تو اتاق و رو تخت دراز کشید ، چشماشو بست س...

قلب سیاهpt1زندگی...خب برای بعضیا رنگا رنگه ، برای بعضیا سیاه...

new fakeاسم:قلب سیاهکاپل:آت و جونکوکشخصیت های اصلی:ات_جونکوک...

دوست پسر دمدمی مزاج

💴 part 7فیک: عاشق بودن به اجبارصبح با نور ملایم خورشید از بی...

#درخواستی#دوپارتیوقتی.... فلیکس: تو مشغول چیدن برگه ها روی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط