چه باید کرد قدری مهربان تر با دلم باشی

چه باید کرد قدری مهربان تر با دلم باشی؟
کماکان منجیِ این مصرعِ ناقابلم باشی
که هی امید میکارم به دشتِ سرد احساست
که هی با آفتِ بی اعتنایی حاصلم باشی!
تمام روزهای سررسیدم فصل پاییز است
نمی خواهی بر این تکرار مهر باطلم باشی؟
پلنگ چشم هایم غرق شد در قاب بی مهتاب
به زخم و صخره تن دادم که ماه کاملم باشی
کلامت جان پناهم بود و فکرش را نمی کردم
به چشمانت نمی آمد که روزی قاتلم باشی
دیدگاه ها (۶)

دیــدےآخــر بــا غــزلــهایــت هوایــے شــد دلــمــ؟بــعــدا...

خبر نداری از دلم که ساده درد می کنداز این دلی که بی تو بی ار...

تکیه گاهم نشدی ، جور تو را باد کشیدبی کسی ذهن مرا تا غزلآباد...

و باد آمد ببوسد صورتِ ماهِ جوانت رابه طوفان داد دریای سیاهِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط