چند پارتی
#چند_پارتی
Part 20
دختره عوضی ......
به محض اینکه وارد شرکت شدم باهاش چشم تو چشم شدم....
اهمیتی بهش ندادم و سمت ریون رفتم و گفتم زیاد که دیر نکردم؟
ریون:نه زیاد ....فقط مطمئنی حالت خوبه.؟؟
ا/ت:عالیم فقط اگه یه قهوه قبل رفتن برام بیاری عالی ترم میشم
ریون:لوکیشن عکاسی جای زیاد دوری نیس طبقه بالاس
ا/ت:چه بهتر!
ریون:تو یه چیزیت هست ......
ا/ت:بیخیال
ریون:برم قهوتو بیارم
این بار جونگکوک کاملا نسبت بهم بی اعتنا بود و معلوم بود فقط میخواد منو عصبی کمه که موفقم شده بود اما قرار نبود اینو خودش بفهمه
___
مشغول عکاسی بودیم که جونگکوک و سوجین سمت آسانسور رفتن چدن روی کارم تمرکز داشتم دقیق متوجهشون نشدم
با این حال به من ربطی نداشت...
(جونگکوک ویو)
کل دیشب و ذهنم مشغول بود منطقی که فک میکردم شاید ا/ت حق داشت منم الان طاقت دیدت ا/ت با کسه دیگه ایو ندارم....
مثل همیشه بی نقص داشت کارشو انجام میداد و پنهانی نگاهم روش بود ..
از طرفی سوجین هی تو دست و پام بود این اوضاع بیشتر از هرکسی خودمو کلافه کرده بود و وقتش رسیده بود که از شرش خلاص شم دست سوجین و گرفتم و باهاش سمت آسانسور رفتم
مستقیم تو اتاق خودم کشوندمش که متعجب شد
سوجین:جونگکوک چت شده؟
کوک:ازت میخوام همین الان این بازی کثیفتو تموم کنی
سوجین:بازی؟؟چه بازی؟؟؟
کوک:توعه لعنتی تو آمریکا بهم خیانت کردی درسته
سوجین:من...
کوک:نقش بازی کردنو تموم کن!توعه لعنتی نزدیک یه ماهه برگشتی کره و درست بعد اینکه منو ا/ت تو کلاب باهم بودیم یهو پیدات شد!عجب نیس!؟
سوجین:آفرین جونگکوک مثل همیشه باهوش بودن خودتو ثابت کردی...اینم درسته که من اون شب شمارو تو کلاب باهم دیدم
کوک:اون عکسا هم کار خودت بوده
سوجین:آفرین...حیف شد واقعا همچین نامزدیو از دست دادم
کوک:دلم نمیخواد ریختتو ببینم
سوجین:مجبوری ببینی چون هنوزم من اون عکسا رو دارم و می تونم پخششون کنم
کوک:اوه اتفاقا منم چند تا عکسی از تو دارم...راستی اسم اون پسر بلوند آمریکایی چی بود؟
بهتره پا رو دمم نزاری!!من میخواستم صبر کنم ببینم تا کی میخوای به آیت کثافت بازیات ادامه بدی اما الان اولویت دیگه دارم
سوجین:نه که خیلی میخوادت!
کوک:همین الان هم از زندگیم هم از شرکتم گورتو گم کن
_______
(ا/ت ویو)
به بهونه استراحت عکاسی و برای چند دقیقه متوقف شد نتونستم جلوی خودمو بگیرم و به طبقه پایین رفتم هیچکس اونجا نبود و صدا از طرف اتاق جوگکوک میومد کنجکاو کنار در وایسادم......
Part 20
دختره عوضی ......
به محض اینکه وارد شرکت شدم باهاش چشم تو چشم شدم....
اهمیتی بهش ندادم و سمت ریون رفتم و گفتم زیاد که دیر نکردم؟
ریون:نه زیاد ....فقط مطمئنی حالت خوبه.؟؟
ا/ت:عالیم فقط اگه یه قهوه قبل رفتن برام بیاری عالی ترم میشم
ریون:لوکیشن عکاسی جای زیاد دوری نیس طبقه بالاس
ا/ت:چه بهتر!
ریون:تو یه چیزیت هست ......
ا/ت:بیخیال
ریون:برم قهوتو بیارم
این بار جونگکوک کاملا نسبت بهم بی اعتنا بود و معلوم بود فقط میخواد منو عصبی کمه که موفقم شده بود اما قرار نبود اینو خودش بفهمه
___
مشغول عکاسی بودیم که جونگکوک و سوجین سمت آسانسور رفتن چدن روی کارم تمرکز داشتم دقیق متوجهشون نشدم
با این حال به من ربطی نداشت...
(جونگکوک ویو)
کل دیشب و ذهنم مشغول بود منطقی که فک میکردم شاید ا/ت حق داشت منم الان طاقت دیدت ا/ت با کسه دیگه ایو ندارم....
مثل همیشه بی نقص داشت کارشو انجام میداد و پنهانی نگاهم روش بود ..
از طرفی سوجین هی تو دست و پام بود این اوضاع بیشتر از هرکسی خودمو کلافه کرده بود و وقتش رسیده بود که از شرش خلاص شم دست سوجین و گرفتم و باهاش سمت آسانسور رفتم
مستقیم تو اتاق خودم کشوندمش که متعجب شد
سوجین:جونگکوک چت شده؟
کوک:ازت میخوام همین الان این بازی کثیفتو تموم کنی
سوجین:بازی؟؟چه بازی؟؟؟
کوک:توعه لعنتی تو آمریکا بهم خیانت کردی درسته
سوجین:من...
کوک:نقش بازی کردنو تموم کن!توعه لعنتی نزدیک یه ماهه برگشتی کره و درست بعد اینکه منو ا/ت تو کلاب باهم بودیم یهو پیدات شد!عجب نیس!؟
سوجین:آفرین جونگکوک مثل همیشه باهوش بودن خودتو ثابت کردی...اینم درسته که من اون شب شمارو تو کلاب باهم دیدم
کوک:اون عکسا هم کار خودت بوده
سوجین:آفرین...حیف شد واقعا همچین نامزدیو از دست دادم
کوک:دلم نمیخواد ریختتو ببینم
سوجین:مجبوری ببینی چون هنوزم من اون عکسا رو دارم و می تونم پخششون کنم
کوک:اوه اتفاقا منم چند تا عکسی از تو دارم...راستی اسم اون پسر بلوند آمریکایی چی بود؟
بهتره پا رو دمم نزاری!!من میخواستم صبر کنم ببینم تا کی میخوای به آیت کثافت بازیات ادامه بدی اما الان اولویت دیگه دارم
سوجین:نه که خیلی میخوادت!
کوک:همین الان هم از زندگیم هم از شرکتم گورتو گم کن
_______
(ا/ت ویو)
به بهونه استراحت عکاسی و برای چند دقیقه متوقف شد نتونستم جلوی خودمو بگیرم و به طبقه پایین رفتم هیچکس اونجا نبود و صدا از طرف اتاق جوگکوک میومد کنجکاو کنار در وایسادم......
۱۲.۲k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.