اشتباه می گیری

اشتباه می گیری
من را با صندلی، با در، با دیوار...
با عطر ملایم ِ زنی که توی تاکسی کنارت می نشیند
اما
حساب ِ تو از همه ی خیابان ها جداست
و از همه ی بیمارستان ها، اداره ها، بانک ها
حساب ِ تو چیزی نیست
که در کرایه ی یک مسیر کوتاه، جا شود
تو با همه ی عابران ِ پیاده فرق می کنی
و با همه ی مردها
که سیگار می کشند و از راننده تشکر می کنند
این را وقتی کنارت نشسته بودم و
برایم از عشق می گفتی، فهمیدم
اما تو نفهمیدی
هر زنی که روسری اش قرمز بود
من نیستم!
دیدگاه ها (۳)

خداکند دیوانه نشودمردی که تمام دیشبخوابت را دیده استوبعد ازط...

برشی از باراندر قاب پنجره امو تصویری تا دور در دلمنه سینه ام...

حالِ تهوع میگیری ... اگر بدانیکه یک مارِ بزرگ بلعیده امچن...

مادرم به بختِ سپیدِ دخترانش فکر می‌کندخواهرم به آفتاببه روز‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط