وقتی پریود شدیp1
وقتی پریود شدیp1
چشم هام رو بعد از یک شب جانانه باز کردم.
چقدر خوب بود....
دیشب ولنتاین بود و منو تهیونگ یه شب خیلی عاشقونه داشتیم....
غلت زدم و بزور بین دست هایی که منو سفت گرفته بودن چرخیدم.....
و همون احظه احساس کردم یه مایع داغی ازم ریخت
هوفف، مگه چجوری انجام دادیم که5روز زودتر از تایمم پریود شدم؟
همون دقیقه تهیونگ چشم هاشو باز کرد
با خنده اومد تو صورتم و از لبام مک عمیقی گرفت
+تهیونگ پاشو برو
_چیشده عزیزم، چرا؟
+آخه..... پریود شدم
_پریود شدی؟ خب اشکال نداره پریوده دیگه!بزار کمکت کنم بلند شی!
+من اوکیم، میری بیرون
_واااا! اول و اخرش که میخوایم بریم حموم.
بالاخره که میخوای بری!
+اوکی!
از روی تخت اروم پاشدم و یک لکه بزرگ خون روی ملافه ی زیریم دیدم و از نریم مطمئن شدم!
_زودتر از وقتت پریود شدی هانی! (پورخند)
+بله دیگه، تقصیر شما اه
_حالا چرا حرص میخوری، تو حموم منتظرتم، وان رو پر میکنم تا بیای
ایششش، مردک پرو
آخ کمرم دردمیکنه
ملافه رو جمع کردم و لباسامو در اوردم و رفتم حموم
تهیونگ توی وان نشسته بود و سرشو به لبه ی وان تکیه داده بود
به بغل خودش اشاره کرد و منم رفتم نشستم و سرمو گذاشتم روی قفسه ی سینش
_درد که نداری؟!
+نچ، البته فعلا شروع نشده
_خب خوبه!
+تهیونگگگگگ!، دیشب بست نبود؟
_نه نبود
+الان دیگه مجبوری حرف منو قبول منی هوم؟
_درسته!
خودمونو شستیم و اومدیم بیرون
خودمونو خشک کردیم و تهیونگ اومد موهای بلندمو با سشوار خشک کرد
_عزیزم باید برم شرکت، زود میام باشه؟
+هوففف، باشه عزیزم
تهیونگ رفت اماده بشه برای شرکت
رفتیم پایین صبحونه خوردیم و تهیونگ رفت
دقیقا همون موقعی که رفت دردام شروع شد
با زور و دردخودمو بردم بالا و انداختم روی تخت
کیسه اب گرم رو گذاشتم روی شکمم
پتومو کشیدم و دلمو فشار میدادم.........
چشم هام رو بعد از یک شب جانانه باز کردم.
چقدر خوب بود....
دیشب ولنتاین بود و منو تهیونگ یه شب خیلی عاشقونه داشتیم....
غلت زدم و بزور بین دست هایی که منو سفت گرفته بودن چرخیدم.....
و همون احظه احساس کردم یه مایع داغی ازم ریخت
هوفف، مگه چجوری انجام دادیم که5روز زودتر از تایمم پریود شدم؟
همون دقیقه تهیونگ چشم هاشو باز کرد
با خنده اومد تو صورتم و از لبام مک عمیقی گرفت
+تهیونگ پاشو برو
_چیشده عزیزم، چرا؟
+آخه..... پریود شدم
_پریود شدی؟ خب اشکال نداره پریوده دیگه!بزار کمکت کنم بلند شی!
+من اوکیم، میری بیرون
_واااا! اول و اخرش که میخوایم بریم حموم.
بالاخره که میخوای بری!
+اوکی!
از روی تخت اروم پاشدم و یک لکه بزرگ خون روی ملافه ی زیریم دیدم و از نریم مطمئن شدم!
_زودتر از وقتت پریود شدی هانی! (پورخند)
+بله دیگه، تقصیر شما اه
_حالا چرا حرص میخوری، تو حموم منتظرتم، وان رو پر میکنم تا بیای
ایششش، مردک پرو
آخ کمرم دردمیکنه
ملافه رو جمع کردم و لباسامو در اوردم و رفتم حموم
تهیونگ توی وان نشسته بود و سرشو به لبه ی وان تکیه داده بود
به بغل خودش اشاره کرد و منم رفتم نشستم و سرمو گذاشتم روی قفسه ی سینش
_درد که نداری؟!
+نچ، البته فعلا شروع نشده
_خب خوبه!
+تهیونگگگگگ!، دیشب بست نبود؟
_نه نبود
+الان دیگه مجبوری حرف منو قبول منی هوم؟
_درسته!
خودمونو شستیم و اومدیم بیرون
خودمونو خشک کردیم و تهیونگ اومد موهای بلندمو با سشوار خشک کرد
_عزیزم باید برم شرکت، زود میام باشه؟
+هوففف، باشه عزیزم
تهیونگ رفت اماده بشه برای شرکت
رفتیم پایین صبحونه خوردیم و تهیونگ رفت
دقیقا همون موقعی که رفت دردام شروع شد
با زور و دردخودمو بردم بالا و انداختم روی تخت
کیسه اب گرم رو گذاشتم روی شکمم
پتومو کشیدم و دلمو فشار میدادم.........
۶۸۹
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.