وقتی برادر دوستت بود

وقتی برادر دوستت بود. ...
پارت دوازدهم
____
ویو ا.ت
تهیونگ هم رفت ...
+من میرم دنبالشون
یونگی:نمی‌خواد ...من میرم
+این موضوع تقصیر من بود پس خودمم باید درستش کنم
بلند شد و بعد از پوشیدن کفش هاش دوید هردوشون رو دید که دارند با هم حرف میزنن
ویو کوک
ته@: چطور میخواستی جلو اون همه آدم بگی من و ا.ت قرار میزاریم!....من بهت اعتماد کردم جناب جئون (جدی)
_اعتماد ؟!...به چه حقی با ا.ت قرار گذاشتی ؟!(جدی و عصبانییی)
@برای قرار گذاشتند هم باید از تو اجازه بگیرم (خنده حرصی)...جالبه خیلی خودت رو داری بالا میگیری که من بیام به تو بگو چیکار دارم میکنم و نمیکنم
_جناب کیم ...دیگه دور من رو خط بکش و نزدیک من هم نیا ...دیگه دلم نمی‌خواد ببینمت
ویو ا.ت
سمتشون رفتم
+(نفس نفس زدن)...هی پسرا ...شما چتون شده بود
تهیونگ نگاهی به جونگکوک کرد که عصبانی داره نگاشون می‌کنه
@مهم نیست عزیزم ....اینجا یه نفر داشت پاش رو بیشتر از گِلیمِش دراز میکرد
+تهیونگ ...درست صحبت کن اون برادرته
_برادر ؟!...من برادری به این اسم ندارم
+ای بابا (جیغ)...بسه دیگه ...تا کی میخواهید به این بچه بازی و مسخره بازیتون ادامه بدید ...همین الان به هم دست بدید و مثل بچه آدم باهم آشتی کنید
_@:....
+تهیونگ ...جونگکوک گفتم همین الان (جدی)
_@:....
+زود باشید (عصبانی)
تهیونگ دستش رو سمت جونگکوک بلند کرد ...
+عذر خواهی کن تهیونگ ...جونگکوک تو هم همینطور
@ببخشید
جونگکوک بدون اهمیت از کنار تهیونگ رد شد و سمت ماشینش رفت
+هی تو(داد) ...برادر بزرگترته تهیونگ بدو بیا (داد)
جونگکوک برگشت سمت ما که ...


همون موقع تهیونگ ل،ب هاش رو روی ل،ب های ا.ت گذاشت و شروع کرد به بوسیدنش
ویو راوی
جونگکوک نفسش رو محکم بیرون داد و لب پایینیش رو گاز گرفت ...در ماشینش رو باز کرد و نشست بدون هیچ مکثی ماشین رو روشن کرد و با آخرین سرعت حرکت کرد
ویو ا.ت
+هی چیکار می‌کنی !
@هیشش ...بیا بریم پیش بچه ها
+اما جونگکوک رفت ...
@مهم نیست !
+آخه جونگکوک ...
@بس کن(داد)...انقدر حرف اون رو نزن ...نمیخوام چیزی بشنوم در مورد. اون
+ب،ببخشید (آروم)
تهیونگ نگاهی به ا.ت کرد و بغلش کرد
@ببخشید عزیزم ...نمی‌خواستم داد بزنم ببخشید
+عیب نداره (آروم)
@پس بخند خب !...ببخشید
ویو کوک
سمت عمارت مشترک حرکت کرد و تمام وسایلش رو از اونجا گرفت سمت عمارت خودش که هیچ کس ازش خبر نداشت رفت
وسایلش رو اونجا گذاشت و رو مبل مشکی رنگش نشست تم خونه خیلی دارک بود و این چیزی بود که کوک دوست داشت بطری مش،روبی که روی میز گذاشته بود رو سر کشید که ...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#fake#JUNGKOOK
دیدگاه ها (۱۸)

معرفی فیک جدید ....نام فیک: بادیگارد جذاب من (وقتی بادیگاردت...

وقتی برادر دوستت بود ...پارت سیزدهم __ویو ا.تبعد از اون اتفا...

وقتی بازیت داد ولی دست کمی ازش نداشتی ....پارت بیست و یکم (آ...

وقتی بازیت داد ولی دست کمی ازش نداشتی ....پارت بیستم _______...

black flower(p,335)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط