پدرخوانده:)
پدرخوانده:)
پارت ⁶
+بابا...کی بود؟
_هیچی...دوست قدیمیم بود الان مدیر مدرسهست.
+ آها
_ ات
+ بله؟
_ شاید پسفردا بری مدرسه
+ کدوم مدرسه؟
_ همین دوستم که مدیر شده صاحبشه
+ کدوم مدرسهست؟
_ مدرسهی هونگوایجی ( اسم کم آوردم)
+ میگن مدرسهی خوبیه
_اوهوم.
+ باشه بابا...فقط..
_ چی؟
+ هنوزم گشنمه( لبخند ضایع )
_ اممم باشه فکررر کنم توی یخچال غذا هست
+ باشه ممنونن ( کیوت )
_ ( لبخند )
کوک ویو
اون خیلی کیوت بود...بامزه به معمای واقعی کلمه...کوککک داری چیکار میکنییی اون دخترتههه
۵ ساعت بعد....
ات ویو
تو اتاقم نشسته بودم و حوصلهم سر رفته بود ساعت ۴ بود پاشدم و رفتم حموم و یه تیشرت پوشیدم چون بلند بود شلوار نپوشیدم و فقط شرتک پوشیدم رفتم پایین ولی کسی نبود بابام هم فکر کنم رفته بود شرکت
+ هوووف حوصلهم سر رفته...حالا چیکار کنممم
۱ ساعت تو گوشیم چرخیدم دیدم ساعت ۵ شده هنوز کلی از روز مونده....
که یهو دوست پرورشگاهم بهم زنگ زد چون خیلی باهم صمیمی بودیم ولی الان دیگه جدا شدیم.
( علامت دوستش ÷ اسم دوستش هاری )
+ هاریییی
÷ اتتت دلن برات تنگ شده
+ منمم
÷ میای بریم بیرون؟
+ کجا؟
÷ چمدونم کافهای چیزی
+ باشه پایهم
÷ اوکیه کافه صورتی خوبه؟ البته تا حالا نرفتم
+ دور افتادهستاا
÷ باحاله بریم
+ اوکی چهل دقه دیگه اونجام
÷ اوک بای
+ بایی
*پایان مکالمه*
ات ویو
خداروشکر حموم رفته بودم...اول یه آرایش خیلی ساده کردم و لباسم رو پوشیدم و....
یاح یاح یاح//
پارت ⁶
+بابا...کی بود؟
_هیچی...دوست قدیمیم بود الان مدیر مدرسهست.
+ آها
_ ات
+ بله؟
_ شاید پسفردا بری مدرسه
+ کدوم مدرسه؟
_ همین دوستم که مدیر شده صاحبشه
+ کدوم مدرسهست؟
_ مدرسهی هونگوایجی ( اسم کم آوردم)
+ میگن مدرسهی خوبیه
_اوهوم.
+ باشه بابا...فقط..
_ چی؟
+ هنوزم گشنمه( لبخند ضایع )
_ اممم باشه فکررر کنم توی یخچال غذا هست
+ باشه ممنونن ( کیوت )
_ ( لبخند )
کوک ویو
اون خیلی کیوت بود...بامزه به معمای واقعی کلمه...کوککک داری چیکار میکنییی اون دخترتههه
۵ ساعت بعد....
ات ویو
تو اتاقم نشسته بودم و حوصلهم سر رفته بود ساعت ۴ بود پاشدم و رفتم حموم و یه تیشرت پوشیدم چون بلند بود شلوار نپوشیدم و فقط شرتک پوشیدم رفتم پایین ولی کسی نبود بابام هم فکر کنم رفته بود شرکت
+ هوووف حوصلهم سر رفته...حالا چیکار کنممم
۱ ساعت تو گوشیم چرخیدم دیدم ساعت ۵ شده هنوز کلی از روز مونده....
که یهو دوست پرورشگاهم بهم زنگ زد چون خیلی باهم صمیمی بودیم ولی الان دیگه جدا شدیم.
( علامت دوستش ÷ اسم دوستش هاری )
+ هاریییی
÷ اتتت دلن برات تنگ شده
+ منمم
÷ میای بریم بیرون؟
+ کجا؟
÷ چمدونم کافهای چیزی
+ باشه پایهم
÷ اوکیه کافه صورتی خوبه؟ البته تا حالا نرفتم
+ دور افتادهستاا
÷ باحاله بریم
+ اوکی چهل دقه دیگه اونجام
÷ اوک بای
+ بایی
*پایان مکالمه*
ات ویو
خداروشکر حموم رفته بودم...اول یه آرایش خیلی ساده کردم و لباسم رو پوشیدم و....
یاح یاح یاح//
۲.۷k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.