سفر طولانی پارت ۱
*جیهوپ*
امروز میخواستم به آمریکا برم تمام کار های لازم برای رفتن رو انجام داده بودم
از خونه رفتم بیرون و البتهامروز قرار بود یکی برای مستاجری بیاد
توی ماشین بودم(تاکسی) که یه دختره رو دیدم داره به سمت فرودگاه میره
》همین جا هست
پول رو پرداخت
پشت سردختره رفتم و رسیدیم به فرودگاه
بعد از کلی جست و جو فهمیدم به فرانسه میره
میخواستم باهاش برم .....اخه چشمم رو گرفته بود و بدن خوبی داشت ازش خوشم اومد
.
.
.
۲ ساهت مونده بود تا پرواز فرانسه بیاد
رفتم کلی کار انجام دادم تا بتونم به فرانسه برم
.
وقت رفتن به هواپیما شده بود
پشت سر دختره میرفتم
شماره ی صندلی ام رو خوندم
و از شانس خوبم دقیقا بغل اون دختره بودم(میدونم چرته)
*سوجین*
یه پسر خوشگل همش باهام بود
یکم ترسیدم
ولی ازش خوشم اومده بود
خیلی جیگر بود
رفتم روی صندلی کنار پنجره نشستم
(صندلی خودش)
که از شانس خیلیییی خوفم اون پسره هم بغلم نشست
(بچه ها توی این هواپیما تعداد آدم ها خیلی کم هست و به همین دلیل بغل این دو تا هم هیچ کسی نشسته)
بعد از ۱۰ مین
یه رژ لب از توی کیفم برداشتم و یه آینه جلوم گرفتم و زدم به لبم
*جیهوپ*
میخواست رژ لب بزنه
چشمام بهش دوخته شده بود
دلم میخواسم لباش رو ببوسم
(دیدین وقتی به کسی که نگاه میکنن پس زمینه قلب قلبی های صورتی میاره
الان در همین سکانس میباشیم)
*سوجین*
آینه رو گذاشتم پایین و یکم دیگه زدم به لبم
که دیدم پسره دستش رو نزدیک صورتم کرد و نزدیکم شد
و با یکی از انگشت هاش گوشه ی لبم رو پاک کرد
》رژی شده بود (خنده ی کیوت)
}آ....مرسی(خجالت)
بعد از چند دقیقه چشمام گرم شد و خوابم برد
*جیهوپ*
یهو چیز سنگینی رو روی شونه ام حس کردم
که دیدم دختره روی شونه ام خوابیده
منم سرم رو گذاشتم روی سرش و خوابیدم
.
.
۱۵مین بعد
.
*سوجین*
پاشدم که دیدم پسره هم خوابیده
سرم رو برداشتم یکم خجالت کشیدم
میخواستم متکام رو براش بزارم که بیدار شد
}عه....بیدار شدی
}ببخشید سرم رو گذاشتم.....
که دستش رو گذاشت روی لبم و هیس آرومی گفت
ابرو هام رو بالا بردم (تعجب)
به صندلی تکیه داد و چشماش رو روی هم گذاشت
دوباره زندگیم قلب قلبی شد؟
دوباره عاشق شدم؟
یعنی دیگه نمیتونم ولش کنم؟
داشت گریم میگرفت(به خاطر دوست پسر قبلی)
که لبام رو گذاشتم رو لباش
که چشماش رو باز کرد
کمرش رو صاف کرد و صورتم رو توی دستاش گرفت و همراهیم کرد
آروم منو میبوسید
بعد از چندین ماه دوباره یکی رو بوسیدم
واقعا دوست داشتم اون لحظه رو
.
.
ازش جدا شدم
}ببخشید ... چند وقت بود دلم میخواست ....
که دوباره لبش رو گذاشت رو لبم تا دیگه ادامه ندم
》منم دلم میخواست .(لبخند)
.
..
.
بعد از چندین ساعت رسیدیم
خیلی طولانی بود
ولی بهترین سفر عمرم بود
و بهم خوش گذشت
حمایت کنید گلای من.بوس
امروز میخواستم به آمریکا برم تمام کار های لازم برای رفتن رو انجام داده بودم
از خونه رفتم بیرون و البتهامروز قرار بود یکی برای مستاجری بیاد
توی ماشین بودم(تاکسی) که یه دختره رو دیدم داره به سمت فرودگاه میره
》همین جا هست
پول رو پرداخت
پشت سردختره رفتم و رسیدیم به فرودگاه
بعد از کلی جست و جو فهمیدم به فرانسه میره
میخواستم باهاش برم .....اخه چشمم رو گرفته بود و بدن خوبی داشت ازش خوشم اومد
.
.
.
۲ ساهت مونده بود تا پرواز فرانسه بیاد
رفتم کلی کار انجام دادم تا بتونم به فرانسه برم
.
وقت رفتن به هواپیما شده بود
پشت سر دختره میرفتم
شماره ی صندلی ام رو خوندم
و از شانس خوبم دقیقا بغل اون دختره بودم(میدونم چرته)
*سوجین*
یه پسر خوشگل همش باهام بود
یکم ترسیدم
ولی ازش خوشم اومده بود
خیلی جیگر بود
رفتم روی صندلی کنار پنجره نشستم
(صندلی خودش)
که از شانس خیلیییی خوفم اون پسره هم بغلم نشست
(بچه ها توی این هواپیما تعداد آدم ها خیلی کم هست و به همین دلیل بغل این دو تا هم هیچ کسی نشسته)
بعد از ۱۰ مین
یه رژ لب از توی کیفم برداشتم و یه آینه جلوم گرفتم و زدم به لبم
*جیهوپ*
میخواست رژ لب بزنه
چشمام بهش دوخته شده بود
دلم میخواسم لباش رو ببوسم
(دیدین وقتی به کسی که نگاه میکنن پس زمینه قلب قلبی های صورتی میاره
الان در همین سکانس میباشیم)
*سوجین*
آینه رو گذاشتم پایین و یکم دیگه زدم به لبم
که دیدم پسره دستش رو نزدیک صورتم کرد و نزدیکم شد
و با یکی از انگشت هاش گوشه ی لبم رو پاک کرد
》رژی شده بود (خنده ی کیوت)
}آ....مرسی(خجالت)
بعد از چند دقیقه چشمام گرم شد و خوابم برد
*جیهوپ*
یهو چیز سنگینی رو روی شونه ام حس کردم
که دیدم دختره روی شونه ام خوابیده
منم سرم رو گذاشتم روی سرش و خوابیدم
.
.
۱۵مین بعد
.
*سوجین*
پاشدم که دیدم پسره هم خوابیده
سرم رو برداشتم یکم خجالت کشیدم
میخواستم متکام رو براش بزارم که بیدار شد
}عه....بیدار شدی
}ببخشید سرم رو گذاشتم.....
که دستش رو گذاشت روی لبم و هیس آرومی گفت
ابرو هام رو بالا بردم (تعجب)
به صندلی تکیه داد و چشماش رو روی هم گذاشت
دوباره زندگیم قلب قلبی شد؟
دوباره عاشق شدم؟
یعنی دیگه نمیتونم ولش کنم؟
داشت گریم میگرفت(به خاطر دوست پسر قبلی)
که لبام رو گذاشتم رو لباش
که چشماش رو باز کرد
کمرش رو صاف کرد و صورتم رو توی دستاش گرفت و همراهیم کرد
آروم منو میبوسید
بعد از چندین ماه دوباره یکی رو بوسیدم
واقعا دوست داشتم اون لحظه رو
.
.
ازش جدا شدم
}ببخشید ... چند وقت بود دلم میخواست ....
که دوباره لبش رو گذاشت رو لبم تا دیگه ادامه ندم
》منم دلم میخواست .(لبخند)
.
..
.
بعد از چندین ساعت رسیدیم
خیلی طولانی بود
ولی بهترین سفر عمرم بود
و بهم خوش گذشت
حمایت کنید گلای من.بوس
۵.۵k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.