دست من کوته ز دامان تو بادا یار مست

...
دست من کـوته ز دامان تو بادا یار مست
اشتیـاقم یک نـگاه زلف تو بادا یار مست
تاب دل رفته است و محتاج نگاهم دلربا
چشم من بر گوشـه ابروت بادا یار مست
درد هجران کرده در دل آتشی بر پا و باز
دردمن‌هجراست‌درمان‌ازتو بادا یار مست
چشم من بر راه توست پایم اسیر بند تو
بسته‌ام عهدی‌که با قلب تو بادا یار مست
ای تو معـنای بلند سـوره عشق ای تو یار
آسـتانت قبـله گـاه عشـق بـادا یار مـست
خون طلب‌کردی و سر بر پای تو آورده‌ام
با مـنِ افسـرده دل دل‌شاد بادا یار مست
خوان نعـمت بر دلـم بگشای اینک نو بهار
تا که شب رویایی وافسانه بادا یار مست
خوشه‌خوشه باز پژمـرد باغ گل‌هـای دلم
پس‌نوازش‌کن تنم چون‌باد بادا یار مست
من که دل بر پای تو بنهاده‌ام دوری چرا؟
این دل‌غمدیده را بخشیده بادا یار مست
تا «ندا» دل می‌دهد از عشـق ارزانی نمـا
تا که قلبم در تپش آسـوده بادا یار مست #سروده_های_عاشقانه
🆔 @RomanticPoem
دیدگاه ها (۶)

...تا صـورت زیـبای تو از گل‌ بسرشـتندبر قلب من مست از عشق تو...

...درعشق تو محصورم ودیگر هوسی نیستدادم دل و دینـم به تو فـری...

...چشم تو قبله‌گاه من است بمان با منعطر تو قرار دل من است بم...

...ابروانت خنجری گـردید و قلبم را شکستاین‌چه رسمی بود آوردی‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط