→ رویای شیرین من ←
→ رویای شیرین من ←
Part 8
دوباره.....
دستمو بردم و الارم گوشیم رو خاموش کردم
با کلافگی رفتم و دست و صورتو شستم و لباسامو تنم کردم و از خونه بیرون رفتم
خیابونا خلوت بود و زمین هنوز به خاطر بارون دیشب نم داشت
.
خواستم در کافه رو باز کنم که فهمیدم قفله
یعنی کانگ سو نیومده؟
گوشیم رو برداشتم تا باهاش تماس بگیرم اما دیدم خودش پیام داده که امروز دیر تر میاد
کلید یدکی که داشتم رو در اوردم و کافه رو باز کردم
و چراغ ها رو روشن کردم
وارد اتاق شدم وسایلامو گذاشتم و پیش بندمو بستم اما وقتی دوباره از اتاق بیرون امدم تا کافه رو قبل از امدن مشترایا تمیز کنم متوجه شدم دیگه تنها نیستم.....
ا/ت : اینجا چیکار می کنی؟
هیونجین : فکر کردم کافه رو بار کردی
ا/ت : خب اره ولی....... انتظار نداشتم به این سرعت کسی بیاد .....
موهام رو بستم و شروع به تمیز کردن شیشه ها کردم
هیونجین : وایسا کمکت کنم
و دستمال رو ازم گرفت
ا/ت : نه اصلا نیازی به این کار نیست
هیونجین : خودم دلم می خواد
.
ا/ت : خیلی ممنونم برای همه چیز
هیونجین : امممم میدونی می تونی برای جبرانش یه شب باهام بیای رستوران
پوزخندی زدم و گفتم
ا/ت : اره حتما چرا که نه....
.
.
.
ببخشید که کم بود خیلی خوابم میاد 🥲
فردا جبران می کنم
نظرتون درباره این پارت چی بود؟
امیخوام که خوشتون امده باشه 🫠
تا پارت بعدی می بینمتون، بای بای 🩷🩷🩷
Part 8
دوباره.....
دستمو بردم و الارم گوشیم رو خاموش کردم
با کلافگی رفتم و دست و صورتو شستم و لباسامو تنم کردم و از خونه بیرون رفتم
خیابونا خلوت بود و زمین هنوز به خاطر بارون دیشب نم داشت
.
خواستم در کافه رو باز کنم که فهمیدم قفله
یعنی کانگ سو نیومده؟
گوشیم رو برداشتم تا باهاش تماس بگیرم اما دیدم خودش پیام داده که امروز دیر تر میاد
کلید یدکی که داشتم رو در اوردم و کافه رو باز کردم
و چراغ ها رو روشن کردم
وارد اتاق شدم وسایلامو گذاشتم و پیش بندمو بستم اما وقتی دوباره از اتاق بیرون امدم تا کافه رو قبل از امدن مشترایا تمیز کنم متوجه شدم دیگه تنها نیستم.....
ا/ت : اینجا چیکار می کنی؟
هیونجین : فکر کردم کافه رو بار کردی
ا/ت : خب اره ولی....... انتظار نداشتم به این سرعت کسی بیاد .....
موهام رو بستم و شروع به تمیز کردن شیشه ها کردم
هیونجین : وایسا کمکت کنم
و دستمال رو ازم گرفت
ا/ت : نه اصلا نیازی به این کار نیست
هیونجین : خودم دلم می خواد
.
ا/ت : خیلی ممنونم برای همه چیز
هیونجین : امممم میدونی می تونی برای جبرانش یه شب باهام بیای رستوران
پوزخندی زدم و گفتم
ا/ت : اره حتما چرا که نه....
.
.
.
ببخشید که کم بود خیلی خوابم میاد 🥲
فردا جبران می کنم
نظرتون درباره این پارت چی بود؟
امیخوام که خوشتون امده باشه 🫠
تا پارت بعدی می بینمتون، بای بای 🩷🩷🩷
۴.۲k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.