tough love part39 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part39 🗝️🪦⛓️🫦
وقتی رفتم سمت جعبه یاد داشتی رو از طرف مامان بزرگش دریافت کردم
برش داشتم و خوندمش
نوشته: سالگرد ازدواج دومت با نوه ی من یعنی یه انتخاب درست که راه برگشتی نداره ممنونم که تو این یه سال باهاش زندگی کردی منتظر دیدن بچه هاتونم تا با به دنیا اومدنشون نقل و نبات رو تو زندگی شیرین مشترکتون افزوده کنه
کمتر از یک ماه دیگه زندم اما مناظر شنیدن بارداریه عروس خوشگلم از جنتلمن ترین نوه ی پسریمم
سالگرد ازدواجتون مبارک از طرف مامان بزرگ مهربونتون که با تمام وجود عاشقتونه مطمئن ازشون خوشت میاد
وقتی به دنیا اومدن و یکم بزرگ تر شدن کفشا رو پای پسر خوشگلتون کن و با تل مو و گیره ها موهای دختر نازتونو مدل بده می دونم سلیقت بهتریه چون عروس خاندان منی
عاشقتونم یه دنیا همراه با اون کوچولوهای ناناز تر از پیشی کوچولوهام
با خوندنش خط به خط احساساتی تر میشدم دیگه نتونستم جلوی خندم رو بگیرم با وجود اینکه می دونه تا کمتر از یه ماه دیگه وقت داره اما به این امیده که من و جونگ کوک بچه میاریم دلم برای این پیرزن بیچاره واقعا میسوزه که بخاطر اشتباهات جونگ کوک قراره بمیره و انقدر خوش خیال و سادست
یاد داشت رو بجای اینکه مچاله کنم گزاشتمش تو یکی از کشوهای میز آرایشیم
روبان صورتیه جعبه رو باز کردم اما از چیزی که دیدم شوکه شدم خیلی سورپرایز شدم
یه جفت کفش پسرنونه و یه تل و دوتا کش مو خوشگل و کیوت دخترونه توش بود
کلسترول تو کف دستم گزاشتم چقدر کوچولو بود یعنی پاهای یه بچه انقدر کوچیکه؟ وای تل موعه خیلی کوچیک بود برای بچه تنگ و کوچیک نیست یه وقت کلش له نشه؟ (تو و اون بابای غول بیابونی آینده ی بچت کله گندست کله ی خود بچه کوچیکه🩰⚽♀️🩵)
من عقده ای که ذوق مرگ شده بودم سعی کردم اون کفشای کوچیتو پام کنم اما تا چندتا انگشتم توش جا شدن باعث خندم شد
یدفه صدای تق تق در به گوشم رسید و بعد مامان و کارول ظاهر شدن اما من همچنان مثل خلا به خندیدن ادامه میدادم
مامی: چیشده داره میخندی؟
کارول: منم بودم قهقهه میزدم راهیه بیمارستان میشدم نگا کن چیا براش فرستادن فقط اون عروسک خرسیه گوگولیو ببین مامان...
منم بچه می خوام برای منم ازینا بیارین ایفف
مامی: تو که شوهر نداری اینم مامان بزرگ جونگ کوک فکر کرده هنوز اونا باهم زن و شوهرن که براش اینا رو فرستاده
کارول: پس منم می خوام هرچه زودتر عروسی کنم مامان جاهاز منو آماده کن خب؟
فقط منو بگو که این وسط مثل دیوونه ها قهقهه میزدم با وجود اینکه می دونم قرار نیست نوه ی اونا رو باردار شم اما از توجه هایی که از طرف ننه بزرگ پیرشون بهم میشد احساس می کردم بهترین حامیه دنیا رو دارم
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
وقتی رفتم سمت جعبه یاد داشتی رو از طرف مامان بزرگش دریافت کردم
برش داشتم و خوندمش
نوشته: سالگرد ازدواج دومت با نوه ی من یعنی یه انتخاب درست که راه برگشتی نداره ممنونم که تو این یه سال باهاش زندگی کردی منتظر دیدن بچه هاتونم تا با به دنیا اومدنشون نقل و نبات رو تو زندگی شیرین مشترکتون افزوده کنه
کمتر از یک ماه دیگه زندم اما مناظر شنیدن بارداریه عروس خوشگلم از جنتلمن ترین نوه ی پسریمم
سالگرد ازدواجتون مبارک از طرف مامان بزرگ مهربونتون که با تمام وجود عاشقتونه مطمئن ازشون خوشت میاد
وقتی به دنیا اومدن و یکم بزرگ تر شدن کفشا رو پای پسر خوشگلتون کن و با تل مو و گیره ها موهای دختر نازتونو مدل بده می دونم سلیقت بهتریه چون عروس خاندان منی
عاشقتونم یه دنیا همراه با اون کوچولوهای ناناز تر از پیشی کوچولوهام
با خوندنش خط به خط احساساتی تر میشدم دیگه نتونستم جلوی خندم رو بگیرم با وجود اینکه می دونه تا کمتر از یه ماه دیگه وقت داره اما به این امیده که من و جونگ کوک بچه میاریم دلم برای این پیرزن بیچاره واقعا میسوزه که بخاطر اشتباهات جونگ کوک قراره بمیره و انقدر خوش خیال و سادست
یاد داشت رو بجای اینکه مچاله کنم گزاشتمش تو یکی از کشوهای میز آرایشیم
روبان صورتیه جعبه رو باز کردم اما از چیزی که دیدم شوکه شدم خیلی سورپرایز شدم
یه جفت کفش پسرنونه و یه تل و دوتا کش مو خوشگل و کیوت دخترونه توش بود
کلسترول تو کف دستم گزاشتم چقدر کوچولو بود یعنی پاهای یه بچه انقدر کوچیکه؟ وای تل موعه خیلی کوچیک بود برای بچه تنگ و کوچیک نیست یه وقت کلش له نشه؟ (تو و اون بابای غول بیابونی آینده ی بچت کله گندست کله ی خود بچه کوچیکه🩰⚽♀️🩵)
من عقده ای که ذوق مرگ شده بودم سعی کردم اون کفشای کوچیتو پام کنم اما تا چندتا انگشتم توش جا شدن باعث خندم شد
یدفه صدای تق تق در به گوشم رسید و بعد مامان و کارول ظاهر شدن اما من همچنان مثل خلا به خندیدن ادامه میدادم
مامی: چیشده داره میخندی؟
کارول: منم بودم قهقهه میزدم راهیه بیمارستان میشدم نگا کن چیا براش فرستادن فقط اون عروسک خرسیه گوگولیو ببین مامان...
منم بچه می خوام برای منم ازینا بیارین ایفف
مامی: تو که شوهر نداری اینم مامان بزرگ جونگ کوک فکر کرده هنوز اونا باهم زن و شوهرن که براش اینا رو فرستاده
کارول: پس منم می خوام هرچه زودتر عروسی کنم مامان جاهاز منو آماده کن خب؟
فقط منو بگو که این وسط مثل دیوونه ها قهقهه میزدم با وجود اینکه می دونم قرار نیست نوه ی اونا رو باردار شم اما از توجه هایی که از طرف ننه بزرگ پیرشون بهم میشد احساس می کردم بهترین حامیه دنیا رو دارم
شرط
۱۰۰ لایک ۱۰۰ کام
۵۱.۰k
۲۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.