tough love part41 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part41 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان ات
وقتی خواستم از دستگاه جرثقیل جایزه چیزی ببرم همش با شکست مواجه میشدم و چونگ هی هربار بهم می خندید
➕: اگه می تونی تو انجامش بده انقدر کلاس میزاری
یه خنده ی ریزی از غرور گوشه ی لبش نشست
چونگ هی: کدومو می خوای؟
➕: عااام خب... اون عروسک گربه عه رو می خوام اگه بتونی درش بیاری جایزه داری
دست به سینه در حال تماشای برنده شدنش بودم لعنتی اون برد حالا چه خاکی سرم کنم
عروسکو گرفت جلوم و کمی خم شد و تقدیم کرد
چونگ هی: برفرما خانوم خانوما من بردن حالت نوبت جایزه ی منه
چقدرم به خودش افتخار می کرد اما از حرکت جنتلمنانه و باکلاسش منو یاد دیشب انداخت که جونگ کوک اون جعبه رو بهم داد
➕: خب دوست داری چی بگیری؟
چونگ هی: شب خبرت می کنم
اون موقع جایزمو ازت می گیرم
➕: پس تا شب... عامم میبینمت جونگ کو... چونگ هی
چونگ هی: امشب رو من رزرو کردما با هیچکس دیگه ای نباید باشی فقط با من
وقتی برگشتم و پشتم بهش بود همونطور که هر قدم ازش دور تر میشدم نیشخندی زدم
➕: چشم من اصلا مطلق به خاندان جئونام
شبمو در اختیارت میزارم
پرش زمانی به شب
از زبان ات
ساعت روی دیوار ساعت ۹ شب رو نشون میداد اما هنوز خبری از چونگ هی نبود که نبود
کارامو کرده بودم که ببینم چونگ هی وی میگه اما از بالای پله ها دیدم که صدای تق تق پاشنه های بلند کفشای تق تقیه یه نفر به گوشم میرسه مامانم که نیست قطعاً کاروله که از اون بعیده
وقتی از پله ها اومد پایین شکلش برام نمایان شد چه تیپی هم زده بود اما سوال این بود که اون کجا می رفت؟ اون با کی قرار داره!
➕:به به خانوم خانوما کجا تشریف میبرن؟
کارول: با یه نفر قرار شام دارم
➕:اوهوو اون وقت با کی به سلامتی؟ هوم؟
کارول: قرار عاشقانه ای نیست کاریه
➕:به قرار کاری نیاز به همچین تیپ و استایلیه؟ نیاز به این آرایش غلیظ و سنگین و لباسای بازه؟ کفشای پاشنه بلندی که بک متر فقط پاشنشه؟ از کی قرارای کاری مثل قرارای عاشقانه می مونه؟
... آهان حالا فهمیدم منظورت چیه عاشق بودنم یه کاره دیگه نه؟
چرا جوابمو نمیدی عسلم؟
از زبان کارول
نمی دونستم این یه خیانته که دارم به خواهر خودم می کنم یا نه اما پیشنهاد قرار تهیونگ رو قبول کردم
گرچه قراره شوهر ات شه اما... اما... نمی دونم دارم چه غلطی میکنم
باید به ات میگفتم یا نه؟ آخه من و تهیونگ با هم هیچ نسبتی نداریم چیزی بین ما رد و بدل نمیشه که با هم باشیم
اما مخفیش کردم و چیزی بهش نگفتم گرچه زیاد بهونه آورد و همش ازم ایراد گرفت و گیر داد که کجا میرم و با کی میرم و چرا میرم اما بالاخره تونستم دور سرش بزارم و سریع جیم شم
از زبان ات
دیگه نمی تونم حتی به خواهر خودمم اطمینان کنم فهمیدم داره گولم میزنه و یه چیزی رو ازم مخفی میکنه
شرط
۹۰ لایک ۱۰۰ کام
از زبان ات
وقتی خواستم از دستگاه جرثقیل جایزه چیزی ببرم همش با شکست مواجه میشدم و چونگ هی هربار بهم می خندید
➕: اگه می تونی تو انجامش بده انقدر کلاس میزاری
یه خنده ی ریزی از غرور گوشه ی لبش نشست
چونگ هی: کدومو می خوای؟
➕: عااام خب... اون عروسک گربه عه رو می خوام اگه بتونی درش بیاری جایزه داری
دست به سینه در حال تماشای برنده شدنش بودم لعنتی اون برد حالا چه خاکی سرم کنم
عروسکو گرفت جلوم و کمی خم شد و تقدیم کرد
چونگ هی: برفرما خانوم خانوما من بردن حالت نوبت جایزه ی منه
چقدرم به خودش افتخار می کرد اما از حرکت جنتلمنانه و باکلاسش منو یاد دیشب انداخت که جونگ کوک اون جعبه رو بهم داد
➕: خب دوست داری چی بگیری؟
چونگ هی: شب خبرت می کنم
اون موقع جایزمو ازت می گیرم
➕: پس تا شب... عامم میبینمت جونگ کو... چونگ هی
چونگ هی: امشب رو من رزرو کردما با هیچکس دیگه ای نباید باشی فقط با من
وقتی برگشتم و پشتم بهش بود همونطور که هر قدم ازش دور تر میشدم نیشخندی زدم
➕: چشم من اصلا مطلق به خاندان جئونام
شبمو در اختیارت میزارم
پرش زمانی به شب
از زبان ات
ساعت روی دیوار ساعت ۹ شب رو نشون میداد اما هنوز خبری از چونگ هی نبود که نبود
کارامو کرده بودم که ببینم چونگ هی وی میگه اما از بالای پله ها دیدم که صدای تق تق پاشنه های بلند کفشای تق تقیه یه نفر به گوشم میرسه مامانم که نیست قطعاً کاروله که از اون بعیده
وقتی از پله ها اومد پایین شکلش برام نمایان شد چه تیپی هم زده بود اما سوال این بود که اون کجا می رفت؟ اون با کی قرار داره!
➕:به به خانوم خانوما کجا تشریف میبرن؟
کارول: با یه نفر قرار شام دارم
➕:اوهوو اون وقت با کی به سلامتی؟ هوم؟
کارول: قرار عاشقانه ای نیست کاریه
➕:به قرار کاری نیاز به همچین تیپ و استایلیه؟ نیاز به این آرایش غلیظ و سنگین و لباسای بازه؟ کفشای پاشنه بلندی که بک متر فقط پاشنشه؟ از کی قرارای کاری مثل قرارای عاشقانه می مونه؟
... آهان حالا فهمیدم منظورت چیه عاشق بودنم یه کاره دیگه نه؟
چرا جوابمو نمیدی عسلم؟
از زبان کارول
نمی دونستم این یه خیانته که دارم به خواهر خودم می کنم یا نه اما پیشنهاد قرار تهیونگ رو قبول کردم
گرچه قراره شوهر ات شه اما... اما... نمی دونم دارم چه غلطی میکنم
باید به ات میگفتم یا نه؟ آخه من و تهیونگ با هم هیچ نسبتی نداریم چیزی بین ما رد و بدل نمیشه که با هم باشیم
اما مخفیش کردم و چیزی بهش نگفتم گرچه زیاد بهونه آورد و همش ازم ایراد گرفت و گیر داد که کجا میرم و با کی میرم و چرا میرم اما بالاخره تونستم دور سرش بزارم و سریع جیم شم
از زبان ات
دیگه نمی تونم حتی به خواهر خودمم اطمینان کنم فهمیدم داره گولم میزنه و یه چیزی رو ازم مخفی میکنه
شرط
۹۰ لایک ۱۰۰ کام
۳۱.۹k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.