شراب سرخ 🍷پارت ۲
شراب سرخ 🍷پارت ۲
صدای یونگی توی گوشم پیچید:ا.ت صد متر جلو تر دست راست، یک کوچه است سرش گلفروشیه بپیچ اونجا ...
وسط حرف یونگی پریدم:یونگی مطمئنی تا جایی که من یادمه اینجا کوچه هاش همه بن بسته..
بعد شنیدن تق تق کیبورد صدای یونگی پخش شد:نه ا.ت به من اعتماد کن اونجا یک کوچه باریک ست میتونی میانبر بزنی به خیابون اصلی..
من مطمئن بودم تمام این کوچه ها بن بست اند اما باید به یونگی اعتماد میکردم:اوکی هکر بوی.
پدال گاز را فشار دادم که یکی از پشت محکم زد بهم و من با سر رفتم تو فرمون..
خودمو جمع و جور کردم و به آینه نگاه کردم ...
لعنتی مردای کیم بودن!!
چشمم به گلفروشی سر کوچه ای که یونگی بهم لوکیشن اش را داده بود افتاد سریع سر ماشین را به سمتش گرفتم، یکم گرد و خاک برای خلاصی از این منجلابی که کیم تهیونگ درست کرده بود، بد نبود..
رسما مغازه گلفروشی را هدف قرار دادم و با ماشین نصف مغازه شیشهای مرد را خورد و خاکشیر کردم و مانعی برای مردای کیم ساختم بعد پیچیدم تو کوچه..
وقتی دیدم اونطرف کوچه به خیابون اصلی راه داره به سرعتم افزایش دادم و با خوشحالی بلند خندیدم و گفتم:وای پسر خیلی عشقی اصلا تو یکدونه باید دستتات رو...
کیم قهقهای زد و گفت:اممم اره خودمم گفتم قبل ستاره شدنت یک مکالمهای باهم داشته باشیم
اون عوضی داشت به مرگم اشاره میکرد..
از آینه به پشت سرم نگاه کردم کسی نبود...
پوزخندی زدم و گفتم: اوه کیم فکر کنم ایندفعه هم تیرت به سنگ خورد اخه میدونی تو خدا نیستی، مرگ همه هم دست خداست..
کیم تهیونگ خندید و خندید:اره دختر جون مرگ دست خداست اما من خدای توام ..
با جمله اخرش خون در رگ هایم یخ بست.
بی رحمانه ادامه داد:هر کجا که باشی منم همونجام جلو تر از خودت، دقیقا روبروت
و همانجا بود که یک ماشین شاستی بلند از برند کیا جلو روم سبز شد و من را بن بست زندگی ام رساند .
بوم...💥
ادامه دارد...
صدای یونگی توی گوشم پیچید:ا.ت صد متر جلو تر دست راست، یک کوچه است سرش گلفروشیه بپیچ اونجا ...
وسط حرف یونگی پریدم:یونگی مطمئنی تا جایی که من یادمه اینجا کوچه هاش همه بن بسته..
بعد شنیدن تق تق کیبورد صدای یونگی پخش شد:نه ا.ت به من اعتماد کن اونجا یک کوچه باریک ست میتونی میانبر بزنی به خیابون اصلی..
من مطمئن بودم تمام این کوچه ها بن بست اند اما باید به یونگی اعتماد میکردم:اوکی هکر بوی.
پدال گاز را فشار دادم که یکی از پشت محکم زد بهم و من با سر رفتم تو فرمون..
خودمو جمع و جور کردم و به آینه نگاه کردم ...
لعنتی مردای کیم بودن!!
چشمم به گلفروشی سر کوچه ای که یونگی بهم لوکیشن اش را داده بود افتاد سریع سر ماشین را به سمتش گرفتم، یکم گرد و خاک برای خلاصی از این منجلابی که کیم تهیونگ درست کرده بود، بد نبود..
رسما مغازه گلفروشی را هدف قرار دادم و با ماشین نصف مغازه شیشهای مرد را خورد و خاکشیر کردم و مانعی برای مردای کیم ساختم بعد پیچیدم تو کوچه..
وقتی دیدم اونطرف کوچه به خیابون اصلی راه داره به سرعتم افزایش دادم و با خوشحالی بلند خندیدم و گفتم:وای پسر خیلی عشقی اصلا تو یکدونه باید دستتات رو...
کیم قهقهای زد و گفت:اممم اره خودمم گفتم قبل ستاره شدنت یک مکالمهای باهم داشته باشیم
اون عوضی داشت به مرگم اشاره میکرد..
از آینه به پشت سرم نگاه کردم کسی نبود...
پوزخندی زدم و گفتم: اوه کیم فکر کنم ایندفعه هم تیرت به سنگ خورد اخه میدونی تو خدا نیستی، مرگ همه هم دست خداست..
کیم تهیونگ خندید و خندید:اره دختر جون مرگ دست خداست اما من خدای توام ..
با جمله اخرش خون در رگ هایم یخ بست.
بی رحمانه ادامه داد:هر کجا که باشی منم همونجام جلو تر از خودت، دقیقا روبروت
و همانجا بود که یک ماشین شاستی بلند از برند کیا جلو روم سبز شد و من را بن بست زندگی ام رساند .
بوم...💥
ادامه دارد...
۳.۰k
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.