جانم فدای آتش پر التهاب عشق
جانم فدای آتش پر التهاب عشق
وآنکو که هست در شرر از پیچ و تاب عشق
باید بر آستان بلندش پناه برد
جز عشق نیست قاری فصل الخطاب عشق
جای گلایه نیست اگر غرق ظلمتم
گر نور می دهد به شبم ماهتاب عشق
عاشق همان کسی ست که جان بر کفش نهاد
وقتی که مست گشت دلش از شراب عشق
پایان راه، ختم جدایی مکن خدا!
ای کاش این دعا بشود مستجاب عشق
سر می نهم به مقدم پیمان آن کسی
پنهان نکرد مکر هوس در نقاب عشق
ای دوست آرزوت اگر جاودانگی ست
بنویس همچو ما غزلی بر کتاب عشق
وآنکو که هست در شرر از پیچ و تاب عشق
باید بر آستان بلندش پناه برد
جز عشق نیست قاری فصل الخطاب عشق
جای گلایه نیست اگر غرق ظلمتم
گر نور می دهد به شبم ماهتاب عشق
عاشق همان کسی ست که جان بر کفش نهاد
وقتی که مست گشت دلش از شراب عشق
پایان راه، ختم جدایی مکن خدا!
ای کاش این دعا بشود مستجاب عشق
سر می نهم به مقدم پیمان آن کسی
پنهان نکرد مکر هوس در نقاب عشق
ای دوست آرزوت اگر جاودانگی ست
بنویس همچو ما غزلی بر کتاب عشق
- ۵۵۲
- ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط