امروز که سرمستم از آهنگ صدایت

امروز که سرمستم از آهنگِ صدایت
بگذار بخوانم غزلی تازه برایت

بگذار بگویم کمی از نرگس ِچشمت
از شعله ی پنهانیِ گیسوی رهایت

بگذار بگویم که نگاهِ تو مرا کُشت
بشْمار مرا جزوِ یکی از شهدایت

چون حادثه می مانْد حضور تو شبِ پیش
ای کاش که تکثیر شود حادثه هایت

دیروز صدای تو که از آینه برخاست
یکباره دلم ریخت در آغوش ِصدایت

امروز من و این غزل و این تنِ تبدار
آماده ی مرگیم بمیریم برایت !؟
دیدگاه ها (۱)

جانم فدای آتش پر التهاب عشقوآنکو که هست در شرر از پیچ و تاب ...

•┈••✾~🍃❣🍃~✾••┈•تو عشق منی جان؛ به فدای هرنگاهت ..من مست وخرا...

ناگه از میکده فغان برخاستناله از جان عاشقان برخاستشر و شوری ...

دوست دارم همدمت باشم ولی سربارنه،،،،گفته بودم بی تو می میرم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط