اهوی من
اهوی من
فصل ۲
پارت ۱۹
دختره: من دخترعمو ارادم بهم گفت بیام مراقبت باشم
اهو: اراد بچه هام خوبن
دختره: اره همشون خوبن بچه هات پیش مادرم هستند بی قراری ترو میکنن
اهو: بابام غزل؟
دختره:اوناهم خوبن دارن بازجویی میشن
اهو: اون بابای دیگ رو پیدا کردین؟
دختره:نه یک حدسی هایی همه زدن ولی خب
اهو: اسمت چی؟
دختره: فعلا ندونی بهتره
دختره برام پتو اورد روم انداختم سردم بود ک بغلم کرد خیلی دختر مهربون خوشگلی بود موهاش قرمز بود چشماش مثل جنگل سبز ،صبح با صدای مریم خانوم از جام پریدم
اهو: چیشده چرا داد میزنین؟
مریم: میخوام زنده زنده چالت کنیم باید بیاااایی
اهو: نه نههههههههههههههه(با داد)
هرچی جیغ میزدم اصلا توجه نمکردن دورگردنم زنجیر انداخته بود رو دستم یک دستبند بود ک نمذاشت از قدرت هام استفاده کنم منو تو یک قفس کردن بردن تو حیاط طناب دار درست کرده ترسیده بود منو از قفس در اوردن و منو گذاشتن رو چهارپایه و طناب رو دور گردنم انداختن
(اراد)
با بابام داشتم دعوا میکردم ک دختر عموم امد
دختره: باید هممون بریم دارن اهو رو میکشن
تا اینو شنیدم سریع به دانشگاه رفتم(خونشام ها سرعت بالا دارن)دیدم اهو رو طناب دار انداختن دور گردنش و داره گریه میکنه تا امدم برم سمتش
فصل ۲
پارت ۱۹
دختره: من دخترعمو ارادم بهم گفت بیام مراقبت باشم
اهو: اراد بچه هام خوبن
دختره: اره همشون خوبن بچه هات پیش مادرم هستند بی قراری ترو میکنن
اهو: بابام غزل؟
دختره:اوناهم خوبن دارن بازجویی میشن
اهو: اون بابای دیگ رو پیدا کردین؟
دختره:نه یک حدسی هایی همه زدن ولی خب
اهو: اسمت چی؟
دختره: فعلا ندونی بهتره
دختره برام پتو اورد روم انداختم سردم بود ک بغلم کرد خیلی دختر مهربون خوشگلی بود موهاش قرمز بود چشماش مثل جنگل سبز ،صبح با صدای مریم خانوم از جام پریدم
اهو: چیشده چرا داد میزنین؟
مریم: میخوام زنده زنده چالت کنیم باید بیاااایی
اهو: نه نههههههههههههههه(با داد)
هرچی جیغ میزدم اصلا توجه نمکردن دورگردنم زنجیر انداخته بود رو دستم یک دستبند بود ک نمذاشت از قدرت هام استفاده کنم منو تو یک قفس کردن بردن تو حیاط طناب دار درست کرده ترسیده بود منو از قفس در اوردن و منو گذاشتن رو چهارپایه و طناب رو دور گردنم انداختن
(اراد)
با بابام داشتم دعوا میکردم ک دختر عموم امد
دختره: باید هممون بریم دارن اهو رو میکشن
تا اینو شنیدم سریع به دانشگاه رفتم(خونشام ها سرعت بالا دارن)دیدم اهو رو طناب دار انداختن دور گردنش و داره گریه میکنه تا امدم برم سمتش
۴.۶k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.