اهوی من
اهوی من
فصل۲
پارت ۲۰
تا امدم برم سمتش تیام رفت بالا وایسادم
تیام: من بابا اهو هستم شوهر انا
مریم: حدس میزدم ک تو باشی بگیرنش
تیام گرفتن بردن اراد رفت سمت اهو و طناب از دور گردنش ورداشت اهو از ترس قش کرده بود ک دکتر خبر کردن
اراد: خانوم حال خانومم چطوره؟
دکتر: ایشون سکته کردن از ترس
اراد: چی یعنی چی حالا الان چی میشه
دکتر: بخاطر قدرت بالاش هیچ کاری نشده ولی پایی راستش تکون نمخوره ک به مرور زمان درست میشه نگران نباشید
دکتر اینو گفت رفت منم رفتم پیش اهو و دست هایی کوچولوشو گرفتم و بوسیدم اون چرا اینقدر سختی میکشه بالایی سرش کلی گریه کردم ک بیهوش شدم ک با صدای اهو بیدار شدم
اهو: اراد اراد بلندشو
اراد: سلام نفس من جانم(با گریه)
اهو: دلم برات تنگ شده بود دیدی باهام چیکار کردن من میترسم اراد
اراد: نترس نفس من من اینجام دورت بگردم من
اهو: اراد قول بده تنهام نزاری من میترسم
اراد: باشه باشه قول میدم
همنجور اراد اهو تو بغل هم بودن ک اهو امد بلند بشه افتاد زمین
اهو:چرا پام تکون نمخوره اراد(باداد)
اراد:هیچی نیست خوب میشه
اراد میره اهو رو بغل کنه اهو اراد پس میزنه
اهو: بگو چم شدههههههه(باداد)
اراد: از ترس سکته کردی پای راستت نمتونی تکون بدی دکتر گفت خوب میشی
اهو اراد بغل میکنه و شروع میکنه به گریه کردن
(نویسنده:لطفا فوشم ندیدن با تشکر)
(تیام)
فهمیدم ک اهو رو دارن میکشن برای همین رفتم و گفتم من باباشم
(ازمایشگاه)
دکتر: ازمایش میگه این بابا اهویی
مریم: فقط بگو چجوری فرار کردی
تیام: (قهقه میخنده)واقعا فکر کردی همه رو کشتین؟ نه اسکل ها اون بیرون میلیون ها پری دارن زندگی میکنن بجای انسان شما فقط پری هایی اصلی رو کشتین پری هایی انسان نما رو ک نکشتین
مریم:ما همه پری هارو کشتیم
تیام: نکشتین چون اونپری ها انسان بودن و خب شما نمدونستین اون رفیقت کی بود الزابیت اونم یک پری انسان نما بود
مریم: داری دروغ میگی روانی
تیام:روانی توییییییی از اول ک امدی همه رو به جون هم انداختی شما انسان ها بودین ک پری هارو خشمگین کردین ما ک گفتیم بهتون کشور میدیم ولی شما گوش ندادین
فصل۲
پارت ۲۰
تا امدم برم سمتش تیام رفت بالا وایسادم
تیام: من بابا اهو هستم شوهر انا
مریم: حدس میزدم ک تو باشی بگیرنش
تیام گرفتن بردن اراد رفت سمت اهو و طناب از دور گردنش ورداشت اهو از ترس قش کرده بود ک دکتر خبر کردن
اراد: خانوم حال خانومم چطوره؟
دکتر: ایشون سکته کردن از ترس
اراد: چی یعنی چی حالا الان چی میشه
دکتر: بخاطر قدرت بالاش هیچ کاری نشده ولی پایی راستش تکون نمخوره ک به مرور زمان درست میشه نگران نباشید
دکتر اینو گفت رفت منم رفتم پیش اهو و دست هایی کوچولوشو گرفتم و بوسیدم اون چرا اینقدر سختی میکشه بالایی سرش کلی گریه کردم ک بیهوش شدم ک با صدای اهو بیدار شدم
اهو: اراد اراد بلندشو
اراد: سلام نفس من جانم(با گریه)
اهو: دلم برات تنگ شده بود دیدی باهام چیکار کردن من میترسم اراد
اراد: نترس نفس من من اینجام دورت بگردم من
اهو: اراد قول بده تنهام نزاری من میترسم
اراد: باشه باشه قول میدم
همنجور اراد اهو تو بغل هم بودن ک اهو امد بلند بشه افتاد زمین
اهو:چرا پام تکون نمخوره اراد(باداد)
اراد:هیچی نیست خوب میشه
اراد میره اهو رو بغل کنه اهو اراد پس میزنه
اهو: بگو چم شدههههههه(باداد)
اراد: از ترس سکته کردی پای راستت نمتونی تکون بدی دکتر گفت خوب میشی
اهو اراد بغل میکنه و شروع میکنه به گریه کردن
(نویسنده:لطفا فوشم ندیدن با تشکر)
(تیام)
فهمیدم ک اهو رو دارن میکشن برای همین رفتم و گفتم من باباشم
(ازمایشگاه)
دکتر: ازمایش میگه این بابا اهویی
مریم: فقط بگو چجوری فرار کردی
تیام: (قهقه میخنده)واقعا فکر کردی همه رو کشتین؟ نه اسکل ها اون بیرون میلیون ها پری دارن زندگی میکنن بجای انسان شما فقط پری هایی اصلی رو کشتین پری هایی انسان نما رو ک نکشتین
مریم:ما همه پری هارو کشتیم
تیام: نکشتین چون اونپری ها انسان بودن و خب شما نمدونستین اون رفیقت کی بود الزابیت اونم یک پری انسان نما بود
مریم: داری دروغ میگی روانی
تیام:روانی توییییییی از اول ک امدی همه رو به جون هم انداختی شما انسان ها بودین ک پری هارو خشمگین کردین ما ک گفتیم بهتون کشور میدیم ولی شما گوش ندادین
۵.۷k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.