پدرخوانده:)
پدرخوانده:)
پارت ⁹
صبح روز بعد....
ات ویو
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت شیشونیمه باید برم مدرسه...
صورتم رو شستم و رفتم پایین
+ بابااا
_ بلهه
+ باید برم مدرسه؟
_ یس خانم
+ امم خب برم
_ یونیفرمت توی اتاقه
+ اوکی
ات ویو
دوباره برگشتم توی اتاقم یونیفرمم رو پوشیدم و یه تینت زدم موهام رو شونه کردم و دم اسبی بستمشون..
+امادهمم
_ اوکی بریم.
تا مدرسه ۲۰ دقیقه راه بود.....بالاخره رسیدیم یکی از بهترین مدرسههای شهر..
+ اووه
_ بدو بریم.
* دفتر مدیر *
× آقای جئوووننن
_ سلام
× بفرمایین بشینین
_ باشه...ایشون دخترمه
÷ سلاامم خوب هستین؟
+ مرسی ممنون
_ خوب ازش مراقبت میکنین دیگه؟
× مثل چشمامم
_ پس من میرم دیگه
+ امم
_ خداحافظ ات مراقب باش
+ باشه
× ات این دوستمون تو رو راهنمایی میکنه
+ باشه
* سلام
+ سلام
پارت ¹⁰ به زودییی
پارت ⁹
صبح روز بعد....
ات ویو
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت شیشونیمه باید برم مدرسه...
صورتم رو شستم و رفتم پایین
+ بابااا
_ بلهه
+ باید برم مدرسه؟
_ یس خانم
+ امم خب برم
_ یونیفرمت توی اتاقه
+ اوکی
ات ویو
دوباره برگشتم توی اتاقم یونیفرمم رو پوشیدم و یه تینت زدم موهام رو شونه کردم و دم اسبی بستمشون..
+امادهمم
_ اوکی بریم.
تا مدرسه ۲۰ دقیقه راه بود.....بالاخره رسیدیم یکی از بهترین مدرسههای شهر..
+ اووه
_ بدو بریم.
* دفتر مدیر *
× آقای جئوووننن
_ سلام
× بفرمایین بشینین
_ باشه...ایشون دخترمه
÷ سلاامم خوب هستین؟
+ مرسی ممنون
_ خوب ازش مراقبت میکنین دیگه؟
× مثل چشمامم
_ پس من میرم دیگه
+ امم
_ خداحافظ ات مراقب باش
+ باشه
× ات این دوستمون تو رو راهنمایی میکنه
+ باشه
* سلام
+ سلام
پارت ¹⁰ به زودییی
۵.۷k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.