part :22
part :22
ویو تهونگ (علامت ته +علامت کوک_)
با وول خوردن یه چیزی تو بغلم چشمام رو باز کردم . جونگ کوک مثل پسر بچه که از ترس مامانش قایم شده بود تو بغلم خوابیده بود. بازوم رو پیچیدم دورش و آروم آروم با دست آزادم کمرش رو ماساژ دادم . هروقت از یه چیزی ناراحت میشدم یا تو خواب ناله میکردم مادرم اینکارو میکرد آروم میشدم احساس کردم جونگ کوک هم الان به این احتیاج داره. خودشو بیشتر تو بغلم جاکرد منم به کارم ادامه دادم بعد چند دقیقه چشماش رو آروم بازکرد
+بیدارت کردم ؟
_نه ... دیگه وقتش بود بیدار شم
آروم پیشونیش رو بوس کردم
+راحت خوابیدی
_اولین بارم بود آنقدر راحت خوابیدم . من که به دنیا اومدم مادرم مرد و. پدرم هم از اون موقع به بعد حتی یه بارم منو پسرم صدا نزده و همش کتکم زده . من از بچگی تنها بزرگ شدم و تاحالا بغل کسی نخوابیده بودم یا تا الان کسی منو بغل نکرده بود . بودن تو تو زندگیم یه نعمت بزرگه )
از حرفاش قلبم مچاله شد زندگی من برعکس اون بود من از بچهگی تو بغل مادرم بزرگ شدم ولی اون حتی یه بارم مادرش رو ندیده
+از این به بعد خودم میشم همه کست نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره قول میدم
_مرسی که هستی
+مرسی که دلیل بودنمی
و (کیس)😅
بعد اینکه کوک لباساش رو عوض کرد از اتاق رفت بیرون تا صبحونه آماده کنه منم داشتم میرفتم بیرون که گوشیم زنگ خورد
+بله .بفرمایین ....
ویو تهونگ (علامت ته +علامت کوک_)
با وول خوردن یه چیزی تو بغلم چشمام رو باز کردم . جونگ کوک مثل پسر بچه که از ترس مامانش قایم شده بود تو بغلم خوابیده بود. بازوم رو پیچیدم دورش و آروم آروم با دست آزادم کمرش رو ماساژ دادم . هروقت از یه چیزی ناراحت میشدم یا تو خواب ناله میکردم مادرم اینکارو میکرد آروم میشدم احساس کردم جونگ کوک هم الان به این احتیاج داره. خودشو بیشتر تو بغلم جاکرد منم به کارم ادامه دادم بعد چند دقیقه چشماش رو آروم بازکرد
+بیدارت کردم ؟
_نه ... دیگه وقتش بود بیدار شم
آروم پیشونیش رو بوس کردم
+راحت خوابیدی
_اولین بارم بود آنقدر راحت خوابیدم . من که به دنیا اومدم مادرم مرد و. پدرم هم از اون موقع به بعد حتی یه بارم منو پسرم صدا نزده و همش کتکم زده . من از بچگی تنها بزرگ شدم و تاحالا بغل کسی نخوابیده بودم یا تا الان کسی منو بغل نکرده بود . بودن تو تو زندگیم یه نعمت بزرگه )
از حرفاش قلبم مچاله شد زندگی من برعکس اون بود من از بچهگی تو بغل مادرم بزرگ شدم ولی اون حتی یه بارم مادرش رو ندیده
+از این به بعد خودم میشم همه کست نمیزارم آب تو دلت تکون بخوره قول میدم
_مرسی که هستی
+مرسی که دلیل بودنمی
و (کیس)😅
بعد اینکه کوک لباساش رو عوض کرد از اتاق رفت بیرون تا صبحونه آماده کنه منم داشتم میرفتم بیرون که گوشیم زنگ خورد
+بله .بفرمایین ....
۶.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.