Part

Part49

ات:کوک
کوک:هوم
ات:بم و یانتان و چیکی کجان
کوک:چیکی کیه
ات:جوجم دیگه
کوک:اها پایینن با بچه ها برین پیشون


رفتیم پایین با بم و چیکی بازی کردم و اونا با یونتان بعدش رفتیم بالا دیدم کوک نیست

ات:ته کوک کجاست
ته:گفت حالم بده رفت بالا
ات:چیشده
ته:پرسیدن ولی نگفت

تند تند دویدیم بالا خواب بود دستمو گزاشتم رو پیشونیش داغ داغ بود تخم مرغ میزاشتی روش میپخت چشماشو باز کرد

کوک:ات سردمهه(صدایی که از ته چاه میاد)
ات:کوک حالت اصلا خوب نیست یعنی چیدسردمه موقعی که داری میسوزی پاشو پاشو
کوک:عاااااا.........
ات:هیچی نگو هیچی قبول نمیکنم پاشو بریم‌دکتر
کوک:اما.......
ات:اگه حرف بزنی قول نمیدم بعد اینکه خوب شدی باهات حرف بزنم(بغض)

رفتیم پایین ته موقعی که کوکو دید گزاشتش رو کولش و به بیمارستان‌حرکت کرد من دیگه گریم گرفته بود همه دکترا سرش جمع شده بودن و این منو نگران تر میکرد نمیزاشتن برین تو ته اومد کنارم

ته:ات کوک پسر قوییه گریه نکن خوب میشه
ات: داداش (پرید بغلش)
میخوام کوکو ببینم
ته:بیا دکتر اومد
ته:چشده
دکتر:سرما خوردگی شدید داشته
ته: اخه مگه تو این ماه میشه
دکتر: توی هر فصلی میشه
ات:میشه ببینیمش(گریه)
دکتر :آره وایسیدهمه دکترا بیان بیرون شما برید
ات:با باشه(گریه)

همه دکترا اومدن بیرون و نا رفتیم تو کوک خواب بود یک دکتر هم بالاسرش براش سرم میزد

ته:کی بهوش میاد
دکتر:فردا
ته:ممنون
دیدگاه ها (۳۴)

Part50 رفتم نشستم رو صندلی کنار تخت کوک دستشو گرفتم و گریه ک...

Part 51ات:حتی اگه بگه مرخصی هم‌من تو رو میزارم همینجا میکنیک...

Part48ته:بیا اینم شمارش ات:باییییییکوک:این بچه چشه رفتته:اره...

Part47,ات ویوته تو فکر بود منو کوک یه نگاه به هم کردیم بعد م...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۱۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط