Part47

Part47
,
ات ویو
ته تو فکر بود منو کوک یه نگاه به هم کردیم بعد من گفتم

ات:ته بیا تو حیاط. با کوک کارت داریم

رفتیم تو حیاط ته هم اومد

ته:چیشده
کوک:ما از تو باید بپرسیم چیشده
ته:برای چی
ات:تو فکری
ته:اها خب چیزه
کوک:بشین خب حالا بگو
ته:ببینید ما فقط یکبار راب..طه داشتیم اونم بخوتطر رفع نیاز خودم و من اصلا توش خاله نکر.......
کوک:عهههههه نمیبینی بچه اینجاست
ات:عهههههه بزار بگه من که میدونم بزار خودشو خالی کنه
کوک:من بعدا حساب تورو میرسم
ات:بگو
ته:خب میترسم هانا به خیانت کرده باشه
میدونی که ما ازدواجمون اجباری بوده.........
ات:چیییببببببییببببببببیییییی(داد)
ته:اروم بابا اروم
همه میگفتن ازدواج کنید به هم علاقه مند میشید اما نه نه نه ما عاشق هم نشدیم و بخواطر بچه ها نقش بازی می‌کنیم من فقط یکبار رابطه داشتم
ات:خب پس آریا و ارین و آریانا چی
ته:اونا از اون نیست
کوک و ات:چییییییییییی(داد)
ته:ای بابا اروم
ات: خودت دخترونگیشو گرفتی
کوک:هیییییی بچه برو تو خونه ببینم بی تربیت من کی تورو اینطوری تربیت کردم
ات:کوک لطفا
ته:نه همه خانوادش میگفتن بهش تجاوز شده
ات:خیلی تو کسیو دوست داری
ته:آره بهش گفتم منتظرم باش برمیگردم
ات:اسمش
ته:چی
ات:اسمش چی بود
ته:جونگی
ات:شمارشو داری
ته:آره
ات :بیا(گوشیشو میده به ته)
ته:چیه
ات:شمارشو بزن
ته:برای چی
ات:پس نمیدونید هه من خیلی کارا از دستم برمیاد همینکه تورو برا فیلیکس رازی کردم خیلیه تازه ندید تو پرورشگاه چی کردم
ته:چی کردی
ات:دیگه خودتون برید بپرسید

(تابع قوانین ویسگون )
(تابع قوانین جمهوری اسلامی )
(جانم فدای رهبر )