شبها ز فراق تو دلم پر خونست

شبها ز فراق تو دلم پر خونست
وز بی‌خوابی دو دیده بر گردونست
چون روز آید زبان حالم گوید
کای بر در بامداد حالست چونست
دیدگاه ها (۲)

روشنست از نور رویش دیدهٔ بینای مادرهٔ بیضا بود غواص این دریا...

چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیمکه خشک شد چو سبو دست زیر س...

عشقا تو در آتش نهادی ما رادرهای بلا همه گشادی ما راصبرا به ت...

دولت عاشقان هوای تو استراحت طالبان بلای تو استکیمیای سعادت د...

🍀دل به دل راه ندارد , دل من تنها شددر  هوای  تو عزیزم ,  سپر...

جزای آن که نگفتیم شُکرِ روز وصالشب فراق نخفتیم لاجَرَم زِ خی...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط