داستان راجع ..امپراطور جانگکوک هست که عاشق ندیمه اش میشه
داستان راجع ..امپراطور جانگکوک هست که عاشق ندیمه اش میشه اما بخاطر حفظ خاندان سلطنتی مژبور میشه با دختری که دوسش ندارع ازدواج کنه اوایل ازدواج طوری رفتار میکنه که انگار دوسش داره ..ولی بعد باهاش بد رفتاری میکنه و بهش میگه که دوست ندارم..
بعد از اون برادر امپراطور یعنی تهیونگ عاشق ملکه که همون دوختری بود که امپراطور دوسش ندارشت میشه..
ملکه هم بهش علاقه مند میشه و عموی رو به امپراطور میگه..
امپراطور هم بخاطر عشقش به ندیمه اش ..تهیونگ و ملکه رو به عقد هم درمیاره..
ملکه هنوز کمی امپراطور رو دوست داشت.*,
بعد ها یک درگیریه بزرگ بین تهیونگ و امپراطور جانگکوک میشه که باتفگ به هم شلیک میکنن اما ملکه میاد وستشون و هردوتیر به ملکه میخوره..
ملکه یک هفته در کما میمونه..
ولی بعد بهوش میاد تهیونگ به ولیعهدی انتخاب میشه و تهیونگ و ملکه به خوبی و خوشی باهم
ولی این داستان آخرش تقییر میکنه
این داستان ادامه دارد....
بعد از اون برادر امپراطور یعنی تهیونگ عاشق ملکه که همون دوختری بود که امپراطور دوسش ندارشت میشه..
ملکه هم بهش علاقه مند میشه و عموی رو به امپراطور میگه..
امپراطور هم بخاطر عشقش به ندیمه اش ..تهیونگ و ملکه رو به عقد هم درمیاره..
ملکه هنوز کمی امپراطور رو دوست داشت.*,
بعد ها یک درگیریه بزرگ بین تهیونگ و امپراطور جانگکوک میشه که باتفگ به هم شلیک میکنن اما ملکه میاد وستشون و هردوتیر به ملکه میخوره..
ملکه یک هفته در کما میمونه..
ولی بعد بهوش میاد تهیونگ به ولیعهدی انتخاب میشه و تهیونگ و ملکه به خوبی و خوشی باهم
ولی این داستان آخرش تقییر میکنه
این داستان ادامه دارد....
۲.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.