پارت

پارت 2

تهیونگ: وقتی تو مکتب قصر بودم
یه دختری رو خیلی دوست داشتم .
بغض*
اون الان کنار پادشاه رو تخته
ات: ندیمه رو میگی
تعجب*
تهیونگ:اره
اون موقع اون بادیگارد من بود
ولی مادرم فهمید که از پادشاه حاملس
و اونو بیرون کرد
بچش مرد
پادشاه هم به عنوان ندیمه دوباره اوردش تو قصر
تهیونگ: ات

ات: بله

تهیونگ:میتونم یه چیزی ازت بخام
ات: اره بگو

تهیونگ: بیا انتقام بگیریم

ات: باشه.. موافقم
چجوری؟؟

تهیونگ: ما هم وانمود میکنیم باهم قرار میزاریم
بعد اونا یه واکنشی نشون میدن حتما

ات: که اونا فک کنن ما تو رابطه هستیم

تهیونگ: اره
اون موقع ماهم دستشونو رو میکنیم

ات: باش

تهیونگ: اتتتت

ات: بله

تهیونگ:.....
ادامه دارد........
لایک کنید کیوتا پارت بعد رو هم بنویسم
دیدگاه ها (۰)

*وقتی یکی بهشون تهمت میزنه و تو ماجرا رو میدونی و ازشون حمای...

پارت 1پادشاه(همون جونگکوک) : من ندیمه رو که الان ندیمه ی توع...

داستان راجع ..امپراطور جانگکوک هست که عاشق ندیمه اش میشه اما...

پارت ۴۱پادشاه: به عنوان مجازاتت پارک جیمین م..... ات: لطفا.....

پارت ۴۰پادشاه به سمت یه پرده میزه و اونو کنار میزنه و همه یه...

پارت ۵۳ویو شب شب عروسی جیمین با یه لباس مخصوص در قصر منتظر ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط