پارت صد چهل غریبه آشنا
#پارت_صد_چهل #غریبه_آشنا
یه ساعت بعد لباس پوشیدیم رفتم خونه تانیا...
تانیا:خیلی خوش اومدی ئونسو جان
+مرسی عزیزم
تانیا:پسرا خوبن؟همه چی خوبه؟
+آره همه چی خوبه،اومدم اینجا یه چیزی بگم به لیلا
لیلا:به من؟
+اهوم
زینب:چی شده؟
+قصد ازدواج داری لیلا؟
لیلا:نمیدونم،شرایطش که پیش نیومده اگه کسی رو دوست داشته باشم قصد ازدواج هم دارم
تانیا:واسه این اومدی که ببینی لیلا قصد ازدواج داره یا نه؟
+اهوم،یکی بهم گفته که خیلی دلش میخواد لیلا باهاش ازدواج کنه،من رو فرستاده باهاش حرف بزنم
زینب:عهه جدی کی هست حالا
+پسر خیلی خوبه من که خودم تائیدش میکنم،پسر نجیب و آرومیه
تانیا:شغلش چیه
+شغل خوبی داره
لیلا:من نمیخوام ازدواج کنم
زینب:چرا احنق حداقل بزار ببینیش شاید خوب بود
لیلا:نه آخه نمیخوام
+نکنه دلت پیش کسی دیگه اس؟
لیلا:چییی.نه بابا...
تانیا:پس چی؟
لیلا:من فقط میخوام با عشق ازدواج کنم،همین
زینب:خب تو ازش عکس نداری؟ببینتش شاید خوشش اومد
+اومم دارم عکس ازش
گوشیمو درآوردم یه عکس خوشگل از دی او پیدا کردم نشونشون دادم
+اینم عکسش
تانیا:الکییییی میگیییی
زینب:خاک تو سرت لیلا هنوز میخوای چرت و پرت بگی
به لیلا نگاه کردم،خیره شده بود به عکس دی او،چشماش پر شد اشک
لیلا:یعنی...باورم بشه که کیونگسو بهم علاقه داره
+آره باورت بشه،خودش گفت بیام باهات حرف بزنم
لیلا:چرا خودش بهم نگفت
+اخلاقش اینجوریه دیگه زیاد حرف نمیزنه ولی مطمئن باش خودش هم بهت میگه،نظرت چیه؟
زینب:بگوو دیگهه
لیلا:نمیدونم،میشه بهم فرصت بدی
+آره چرا که نه
لیلا:مرسی
یکم دیگه نشستم پیششون وقتی خواستم برم تانیا تا جلوی در اومد همراهم
+تانیا تو فکر میکنی قبول میکنه؟
تانیا:آره احتمالش زیاده چون از وقتی که یادمه خیلی کیونگسو رو دوست داشت البته فقط به چشم یه هوادار
+آها،خیلی خب کاش راضی بشه
تانیا:زینب که راضیه لیلا هم راضی میشه
+زینب واسه چی راضیه؟
تانیا:ای واس از دهنم پرید
+خودم فهمیدم،سهون مطمئن شده دوستش داره بهش گفته اونم راضی شده آره؟
تانیا:واییی از کجاا فهمیدییی؟
+قبلش فهمیده بودم سهون به زینب علاقه داره فقط نمیدونست با خودش چند چنده،چند شب پیش یکم باهاش حرف زده بودم،فک کنم دیگه فهمیده که دوستش داره
تانیا:تو فوقالعاده ای ئونسو،واقعا روانشناس خوبی هستی
+مرسی
تانیا:وای که باورم نمیشه این دوتا بخوان ازدواج کنن
+چرا باورت نشه،همین شبا با سهون و کیونگسو میایم خواستگاریشون تا باور کنی
تانیا:اووو پس باید آماده باشیمم
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo
یه ساعت بعد لباس پوشیدیم رفتم خونه تانیا...
تانیا:خیلی خوش اومدی ئونسو جان
+مرسی عزیزم
تانیا:پسرا خوبن؟همه چی خوبه؟
+آره همه چی خوبه،اومدم اینجا یه چیزی بگم به لیلا
لیلا:به من؟
+اهوم
زینب:چی شده؟
+قصد ازدواج داری لیلا؟
لیلا:نمیدونم،شرایطش که پیش نیومده اگه کسی رو دوست داشته باشم قصد ازدواج هم دارم
تانیا:واسه این اومدی که ببینی لیلا قصد ازدواج داره یا نه؟
+اهوم،یکی بهم گفته که خیلی دلش میخواد لیلا باهاش ازدواج کنه،من رو فرستاده باهاش حرف بزنم
زینب:عهه جدی کی هست حالا
+پسر خیلی خوبه من که خودم تائیدش میکنم،پسر نجیب و آرومیه
تانیا:شغلش چیه
+شغل خوبی داره
لیلا:من نمیخوام ازدواج کنم
زینب:چرا احنق حداقل بزار ببینیش شاید خوب بود
لیلا:نه آخه نمیخوام
+نکنه دلت پیش کسی دیگه اس؟
لیلا:چییی.نه بابا...
تانیا:پس چی؟
لیلا:من فقط میخوام با عشق ازدواج کنم،همین
زینب:خب تو ازش عکس نداری؟ببینتش شاید خوشش اومد
+اومم دارم عکس ازش
گوشیمو درآوردم یه عکس خوشگل از دی او پیدا کردم نشونشون دادم
+اینم عکسش
تانیا:الکییییی میگیییی
زینب:خاک تو سرت لیلا هنوز میخوای چرت و پرت بگی
به لیلا نگاه کردم،خیره شده بود به عکس دی او،چشماش پر شد اشک
لیلا:یعنی...باورم بشه که کیونگسو بهم علاقه داره
+آره باورت بشه،خودش گفت بیام باهات حرف بزنم
لیلا:چرا خودش بهم نگفت
+اخلاقش اینجوریه دیگه زیاد حرف نمیزنه ولی مطمئن باش خودش هم بهت میگه،نظرت چیه؟
زینب:بگوو دیگهه
لیلا:نمیدونم،میشه بهم فرصت بدی
+آره چرا که نه
لیلا:مرسی
یکم دیگه نشستم پیششون وقتی خواستم برم تانیا تا جلوی در اومد همراهم
+تانیا تو فکر میکنی قبول میکنه؟
تانیا:آره احتمالش زیاده چون از وقتی که یادمه خیلی کیونگسو رو دوست داشت البته فقط به چشم یه هوادار
+آها،خیلی خب کاش راضی بشه
تانیا:زینب که راضیه لیلا هم راضی میشه
+زینب واسه چی راضیه؟
تانیا:ای واس از دهنم پرید
+خودم فهمیدم،سهون مطمئن شده دوستش داره بهش گفته اونم راضی شده آره؟
تانیا:واییی از کجاا فهمیدییی؟
+قبلش فهمیده بودم سهون به زینب علاقه داره فقط نمیدونست با خودش چند چنده،چند شب پیش یکم باهاش حرف زده بودم،فک کنم دیگه فهمیده که دوستش داره
تانیا:تو فوقالعاده ای ئونسو،واقعا روانشناس خوبی هستی
+مرسی
تانیا:وای که باورم نمیشه این دوتا بخوان ازدواج کنن
+چرا باورت نشه،همین شبا با سهون و کیونگسو میایم خواستگاریشون تا باور کنی
تانیا:اووو پس باید آماده باشیمم
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo
۱۱.۹k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.