ازدواج سوری پارت 81(پیشنهاد ادمین: قبل از اینکه بخونین اه
ازدواج سوری پارت 81(پیشنهاد ادمین: قبل از اینکه بخونین اهنگ Inner child از تهیونگ رو همراش گوش بدید)
پشیت سر اون خدمتکاره را افتادیم و یه درو باز کرد که همه کسای که میشناختیم دوتا لاین وایساده بودن به منو ته نگاه میکردن
ته ـ دستتو بده
دستمو دور دستش حلقه کردم رفتیم سمت میز عقد همه داشتن دست میزدن داشتم از خجالت اب میشدم اما وقتی که تهیونگ کنارم بود یه حس دیگه ای بهم دست میداد رسیدیپ سر میز عقد و نشستیم ناجینا و جیمین به عنوان شاهد کناز میز نشستم
عاقد ـ اقای کیم تهیونگ شما خانم کیم ات رو به عنوان همسرتون قبول میکنین؟
تهیونگ ـ بله
عاقد ـ و حالا خانم کیم شما اقای کیم تهیونگ رو به عنوان شوهرتون قبول میکنین؟
یه نگاهی به تهیونگ انداختم
ـ بله قبول میکنم
عاقد ـ و شما خانم پارک ناجینا، شما شاهد عقد اقای کیم تهیونگ هستید؟
ناجینا ـ بله
عاقد ـ وشما اقای پارک جیمین، شما شاهد عقد خانم کیم ات هستید؟
جیمین بله
عاقد ـ پس اینجا رو امضا کنید
چهار تامون برگه رو امضا کردیمو دادیم به عاقد
عاقد ـ پس من شمارو زن و شوهر قبول میکنم
شناسنامه ی جدیدمون هم بهمون داد عاقد رفت ما هم از سر جامون بلند شدیم
ناجینا ـ ات پاشو لقد کن
ـ نمیشه شکمش باشه؟
جیمین ـ خب شمکشو لقد کن
با ارنجم محکم کوبیدم تو شکمش خم شد
ـ اینم طلافیه قلقلک دادن
رایدس ـ اووووووو
ـ زهر مار
مین یونگ ـ ات یادته من زدم د. ی. ک رایدسو نابود کردم؟
ـ اره یادمه حالا بجای من یکی بزن
مین یونگ ـ نه شوهرم گناه داره بدبخت کاربردشو از دست میده
ـ اووووه
نیانگ ـ اومااااا*با صدای بلند *
نیانگ پرید تو بغل من ته حرصش در اومد
ته ـ نیانگ چرا همش میری تو بغل مامانت؟
نیانگ ـ حرصت در اومد اره؟
ته ـ اره حرص اوپاتو در اوردی
نیانگ از بغلم اومد بیرون رفت تو بغل تهیونگ، تهیونگ بغلش کرد جوری که قدش با ما یکی شد
مین هیوک ـ خب حالا نوبت چیه؟
میا ـ وقت بوس کردن همه
ـ نه نمیشه
مین هیوک ـ میا دیگه باید اون عکسو رو کنیم
میا ـ اره
ته ـ چه عکسی؟
یه عکس بهمون نشون داد اون عکس مال وقتی بود که منو ته مین هیوک با دوستاشو بریم سینما وقتی که همو بوس کردیم ازمون عکس گرفتن میخاستم گوشیو بگیرم پاکش کنم که دستشو کشید اونور
مین هیوک ـ نمیشه اول باید همو ببوسید
ـ اخه...
یه نگلهی به نیانگ کردیم نیانگ متوجه شدو صحنه رو ترک کرد
میا ـ اگه همو نمیبوسید تو فضای مجازی پخشش میکنم
ته ـ اینجا نمیشه اخه دلم میخواد دامه بدم
کوک ـ اوووووو
ـ یااا حتما باید منو خجالت زده کن...
لباشو گذاشت رو لبام باهاش همکاری کردم از هم جدا شدیم
پشیت سر اون خدمتکاره را افتادیم و یه درو باز کرد که همه کسای که میشناختیم دوتا لاین وایساده بودن به منو ته نگاه میکردن
ته ـ دستتو بده
دستمو دور دستش حلقه کردم رفتیم سمت میز عقد همه داشتن دست میزدن داشتم از خجالت اب میشدم اما وقتی که تهیونگ کنارم بود یه حس دیگه ای بهم دست میداد رسیدیپ سر میز عقد و نشستیم ناجینا و جیمین به عنوان شاهد کناز میز نشستم
عاقد ـ اقای کیم تهیونگ شما خانم کیم ات رو به عنوان همسرتون قبول میکنین؟
تهیونگ ـ بله
عاقد ـ و حالا خانم کیم شما اقای کیم تهیونگ رو به عنوان شوهرتون قبول میکنین؟
یه نگاهی به تهیونگ انداختم
ـ بله قبول میکنم
عاقد ـ و شما خانم پارک ناجینا، شما شاهد عقد اقای کیم تهیونگ هستید؟
ناجینا ـ بله
عاقد ـ وشما اقای پارک جیمین، شما شاهد عقد خانم کیم ات هستید؟
جیمین بله
عاقد ـ پس اینجا رو امضا کنید
چهار تامون برگه رو امضا کردیمو دادیم به عاقد
عاقد ـ پس من شمارو زن و شوهر قبول میکنم
شناسنامه ی جدیدمون هم بهمون داد عاقد رفت ما هم از سر جامون بلند شدیم
ناجینا ـ ات پاشو لقد کن
ـ نمیشه شکمش باشه؟
جیمین ـ خب شمکشو لقد کن
با ارنجم محکم کوبیدم تو شکمش خم شد
ـ اینم طلافیه قلقلک دادن
رایدس ـ اووووووو
ـ زهر مار
مین یونگ ـ ات یادته من زدم د. ی. ک رایدسو نابود کردم؟
ـ اره یادمه حالا بجای من یکی بزن
مین یونگ ـ نه شوهرم گناه داره بدبخت کاربردشو از دست میده
ـ اووووه
نیانگ ـ اومااااا*با صدای بلند *
نیانگ پرید تو بغل من ته حرصش در اومد
ته ـ نیانگ چرا همش میری تو بغل مامانت؟
نیانگ ـ حرصت در اومد اره؟
ته ـ اره حرص اوپاتو در اوردی
نیانگ از بغلم اومد بیرون رفت تو بغل تهیونگ، تهیونگ بغلش کرد جوری که قدش با ما یکی شد
مین هیوک ـ خب حالا نوبت چیه؟
میا ـ وقت بوس کردن همه
ـ نه نمیشه
مین هیوک ـ میا دیگه باید اون عکسو رو کنیم
میا ـ اره
ته ـ چه عکسی؟
یه عکس بهمون نشون داد اون عکس مال وقتی بود که منو ته مین هیوک با دوستاشو بریم سینما وقتی که همو بوس کردیم ازمون عکس گرفتن میخاستم گوشیو بگیرم پاکش کنم که دستشو کشید اونور
مین هیوک ـ نمیشه اول باید همو ببوسید
ـ اخه...
یه نگلهی به نیانگ کردیم نیانگ متوجه شدو صحنه رو ترک کرد
میا ـ اگه همو نمیبوسید تو فضای مجازی پخشش میکنم
ته ـ اینجا نمیشه اخه دلم میخواد دامه بدم
کوک ـ اوووووو
ـ یااا حتما باید منو خجالت زده کن...
لباشو گذاشت رو لبام باهاش همکاری کردم از هم جدا شدیم
۱۰.۴k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.