پارت ۸🪄
دستشو کشید از لای موهاش
تقریبا یک ماه بود ک ا/ت ت اون عمارت بود
........
جیمین _ (دستشو کوبید رو میز))یعنی چییی من باید ب اون مهمونییی کوفتی برمم با داد))
کوک_نمیشه جیمینن داد نزنن ببین این جشن فقط مخصوص متهلاست بفهمم
جیمین_من نمیدونم ما هفته بعد باید ب این مهمونی بریم میفهمی؟ ها میفهمی اگ نریم چ موقعیتی رو از دس میدیم؟
کوک_جیمین میفهمم اگ نریم احتمال از هم پاشیدن باند 80درصدع
جیمین_پس باید ب مهمونی بریم اک؟
کوک_فقط متهلا میتونن بفهمم برو ازدواج کن بتونی بری
جیمین_هع ازدواج
کوک_تنها راهی ک دری همینه بخاطر امنیت باند یا مخصوصا بستن دهن یونجون.
جیمین_نمدونم نمدونم نمدونم
کوک_باید برم کار درم تصمیمتو گرفتی بهم خبر بدع
جیمین_باشع
کوک رف
جیمین کل وسیله رو میزو ریخت سرشو رو میز گذاشت
اون حتما باید ازدواج میکرد تا ب اون مهمونی میرفت اگ نمیرفت باند ازم هم میپاشید
ب مغزش خون نمیرسید نمیدونس باید چیکار کنه
جیمین خابش برد.
.......
ریوما_هعی ا/ت کف سالن رو تمیز کن
ا/ت_همین تازه کف آشپزخونه رو تمیز کردم خسته شدم خدت تمیز کنن
ریوما_ا/ت دهنتو ببند تمیز کن با داد)
ا/ت_گمشوو عوضی
ریوما_خفع شو دختره هرزع
یقه ا/ت رو گرف و از پله پرتش کرد پایین
جیمین با سر و صدا ریوما از خواب بیدار شد رف بیرون ک دید ا/ت از پله ها پرت شده پایین...
جیمین_ااااااا/تتتتت
جیمین سریع از پله ها رفت پایین
ا/ت از سرش خون میومد تقریبا کف سالن خونی شده بود
اجوما_ارباب ی کاری کنید گریه))
جیمین ا/ت رو براید استایل بغل کرد و برد ت اتاق و ب دکتر عمارت زنگ زد تا بیاد
جیمین از اتاق ا/ت اومد بیرون
جیمین_ریوماااااا با داد))
ریوما_از ترس رو پله ها موند و پایین نیومد
جیمین_ریوما گمشوو پایین
ریوما اومد پایین
ریوما_ ب بله ارباب
جیمین با اولین سیلی ک تو گوش ریوما زد ریوما افتاد زمین...
تقریبا یک ماه بود ک ا/ت ت اون عمارت بود
........
جیمین _ (دستشو کوبید رو میز))یعنی چییی من باید ب اون مهمونییی کوفتی برمم با داد))
کوک_نمیشه جیمینن داد نزنن ببین این جشن فقط مخصوص متهلاست بفهمم
جیمین_من نمیدونم ما هفته بعد باید ب این مهمونی بریم میفهمی؟ ها میفهمی اگ نریم چ موقعیتی رو از دس میدیم؟
کوک_جیمین میفهمم اگ نریم احتمال از هم پاشیدن باند 80درصدع
جیمین_پس باید ب مهمونی بریم اک؟
کوک_فقط متهلا میتونن بفهمم برو ازدواج کن بتونی بری
جیمین_هع ازدواج
کوک_تنها راهی ک دری همینه بخاطر امنیت باند یا مخصوصا بستن دهن یونجون.
جیمین_نمدونم نمدونم نمدونم
کوک_باید برم کار درم تصمیمتو گرفتی بهم خبر بدع
جیمین_باشع
کوک رف
جیمین کل وسیله رو میزو ریخت سرشو رو میز گذاشت
اون حتما باید ازدواج میکرد تا ب اون مهمونی میرفت اگ نمیرفت باند ازم هم میپاشید
ب مغزش خون نمیرسید نمیدونس باید چیکار کنه
جیمین خابش برد.
.......
ریوما_هعی ا/ت کف سالن رو تمیز کن
ا/ت_همین تازه کف آشپزخونه رو تمیز کردم خسته شدم خدت تمیز کنن
ریوما_ا/ت دهنتو ببند تمیز کن با داد)
ا/ت_گمشوو عوضی
ریوما_خفع شو دختره هرزع
یقه ا/ت رو گرف و از پله پرتش کرد پایین
جیمین با سر و صدا ریوما از خواب بیدار شد رف بیرون ک دید ا/ت از پله ها پرت شده پایین...
جیمین_ااااااا/تتتتت
جیمین سریع از پله ها رفت پایین
ا/ت از سرش خون میومد تقریبا کف سالن خونی شده بود
اجوما_ارباب ی کاری کنید گریه))
جیمین ا/ت رو براید استایل بغل کرد و برد ت اتاق و ب دکتر عمارت زنگ زد تا بیاد
جیمین از اتاق ا/ت اومد بیرون
جیمین_ریوماااااا با داد))
ریوما_از ترس رو پله ها موند و پایین نیومد
جیمین_ریوما گمشوو پایین
ریوما اومد پایین
ریوما_ ب بله ارباب
جیمین با اولین سیلی ک تو گوش ریوما زد ریوما افتاد زمین...
۴۰.۰k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.