𝐩𝐭:𝟏𝟔.𝐌𝐲 𝐓𝐢𝐠𝐞𝐫 𝐌𝐚𝐟𝐢𝐚
ا.ت ویو:
صبح با صدای آروم ته ته بیدار شدم ولی چشمام رو باز نکردم و خودم رو زدم به خواب
ته:بیبی؟ توت فرنگیه من؟ پاشو دیگه...ساعت 8 صبه الان خدمتکارا صبحونه رو آماده میکنناا..پاشو وگرنه قلقلکت میدماا...بیدار نمیشیی؟؟ اوکی...قطار قلقلک به ایستگاه بیبی گرلم اومدددد گیلیلیلیلیییی
ا.ت: بیدااااارم بیدارممم هههه ههه نکننن تهههههه دشوییم گرفتتتت
ته:پس بدوووو تا بهم برسییییی اول من میرمممم
ا.ت:نههههههه الان میریزههههه
ته:هه ههههه
ته از رو تخت بلند شد و رفت طرف دسشویی کی پاش رو کشیدم و با صورت افتاد زمین منم دوویدم تو دستشویی و در رو قفل کردم
ته:ا.تتتتت پام درد گرفتتتت
ا.ت:حقتهههه
بعد از اینکه کارهای لازم رو انجام دادم از دسشویی اومدم بیرون که دیدم ته ته نیست...
ا.ت:ته؟؟ کجایی...شاید رفته دسشویی پایین..
ته:بووووو
ا.ت:جیغغغغغغغ تو چرا زیر تخت قایم شدییییی
ته:خیلی دیر اومدییس مجبور شدم برم دسشویی پایین
ا.ت:بهترررر
ته:هعییی....راستی به آجوما گفتم صبحونمون رو بیاره تو اتاق بخوریم
ا.ت:من میرم کارتون بزارمم چی ببینیممم؟؟؟
ته:باب اسفنجیییییی پایه اییی؟
ا.ت:معلومههههههههه
ته:بزن بزیم رو تختتتتت
ا.ت:هویی یاااا من مغذم منحرفه بگو بریم فیلم ببینیمم
ته:حالا هرچی نینی کوشولوی منحرفف
ا.ت:عیششش
تلویزیون جلوی تخت رو روشن کردیم و باب اسفنجی گذاشتیم و آجوما صبحونه رو آورد و شروع کردیم به خوردن. هر از گاهی وقتی چشمامون به هم میخورد میخندیدیم....انگار یه رویا بود...
چشمای بی نقصش...بینی خوش فورمش..لبای قشنگش که دلم میخواست فقط ببوسمش...موهای قهوه ای که به خاطر بلند شدن موهاش موج دار شده بود و وایب خوبی به صورتش میداد...داشتم از دست زیبایی این پسر میمردم...تا وقتی که نگاهش بهم افتاد دستشو جلوی صورتم تکون تکون داد
ته:ا.ت؟ ا.ت چیشده چرا زل زدی بهم؟
ا.ت:عااا هیچی یه لحظه نگاهم افتاد روت همین
ته:ولی تو 3 دقیقست نگاهت رو منه..
ا.ت:واقعا
ته:بعله
دیگه حرفی نزدیم و داشتیم کارتونمون رو میدیدیم که در با شتاب باز شد...
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟐𝟐
_________________
حیحیی...ممنون بابت حمایتاتون
صبح با صدای آروم ته ته بیدار شدم ولی چشمام رو باز نکردم و خودم رو زدم به خواب
ته:بیبی؟ توت فرنگیه من؟ پاشو دیگه...ساعت 8 صبه الان خدمتکارا صبحونه رو آماده میکنناا..پاشو وگرنه قلقلکت میدماا...بیدار نمیشیی؟؟ اوکی...قطار قلقلک به ایستگاه بیبی گرلم اومدددد گیلیلیلیلیییی
ا.ت: بیدااااارم بیدارممم هههه ههه نکننن تهههههه دشوییم گرفتتتت
ته:پس بدوووو تا بهم برسییییی اول من میرمممم
ا.ت:نههههههه الان میریزههههه
ته:هه ههههه
ته از رو تخت بلند شد و رفت طرف دسشویی کی پاش رو کشیدم و با صورت افتاد زمین منم دوویدم تو دستشویی و در رو قفل کردم
ته:ا.تتتتت پام درد گرفتتتت
ا.ت:حقتهههه
بعد از اینکه کارهای لازم رو انجام دادم از دسشویی اومدم بیرون که دیدم ته ته نیست...
ا.ت:ته؟؟ کجایی...شاید رفته دسشویی پایین..
ته:بووووو
ا.ت:جیغغغغغغغ تو چرا زیر تخت قایم شدییییی
ته:خیلی دیر اومدییس مجبور شدم برم دسشویی پایین
ا.ت:بهترررر
ته:هعییی....راستی به آجوما گفتم صبحونمون رو بیاره تو اتاق بخوریم
ا.ت:من میرم کارتون بزارمم چی ببینیممم؟؟؟
ته:باب اسفنجیییییی پایه اییی؟
ا.ت:معلومههههههههه
ته:بزن بزیم رو تختتتتت
ا.ت:هویی یاااا من مغذم منحرفه بگو بریم فیلم ببینیمم
ته:حالا هرچی نینی کوشولوی منحرفف
ا.ت:عیششش
تلویزیون جلوی تخت رو روشن کردیم و باب اسفنجی گذاشتیم و آجوما صبحونه رو آورد و شروع کردیم به خوردن. هر از گاهی وقتی چشمامون به هم میخورد میخندیدیم....انگار یه رویا بود...
چشمای بی نقصش...بینی خوش فورمش..لبای قشنگش که دلم میخواست فقط ببوسمش...موهای قهوه ای که به خاطر بلند شدن موهاش موج دار شده بود و وایب خوبی به صورتش میداد...داشتم از دست زیبایی این پسر میمردم...تا وقتی که نگاهش بهم افتاد دستشو جلوی صورتم تکون تکون داد
ته:ا.ت؟ ا.ت چیشده چرا زل زدی بهم؟
ا.ت:عااا هیچی یه لحظه نگاهم افتاد روت همین
ته:ولی تو 3 دقیقست نگاهت رو منه..
ا.ت:واقعا
ته:بعله
دیگه حرفی نزدیم و داشتیم کارتونمون رو میدیدیم که در با شتاب باز شد...
𝐋𝐢𝐤𝐞:𝟐𝟐
_________________
حیحیی...ممنون بابت حمایتاتون
۹.۷k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.