باران به شیشه می خورد و باد میزند
باران به شیشه می خورد و باد میزند
در من غرور نعره ی امداد میزند
روح جریحه دار من خسته سالهاست
زیر شکنجه یکسره فریاد میزند
ما را اسیر و برده ی خود کرده است عشق
شلاق "غم" به هر که که افتاد میزند
میبندم این دهان پر از حرف را ولی
آخر سکوت لعنتی ام داد میزند
امشب که هیچ حال دلم روبراه نیست
مطرب خلاف حال دلم شاد میزند
#سیدتقی سیدی
در من غرور نعره ی امداد میزند
روح جریحه دار من خسته سالهاست
زیر شکنجه یکسره فریاد میزند
ما را اسیر و برده ی خود کرده است عشق
شلاق "غم" به هر که که افتاد میزند
میبندم این دهان پر از حرف را ولی
آخر سکوت لعنتی ام داد میزند
امشب که هیچ حال دلم روبراه نیست
مطرب خلاف حال دلم شاد میزند
#سیدتقی سیدی
۱.۴k
۲۹ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.