خانه ی دوست کجاست

خانه ی دوست کجاست ؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت
به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی است
که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق
به اندازه یِ پرهای صداقت آبی است.
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ
سر بدر می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره یِ جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد.
در صمیمیت سیال فضا
خش خشی می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،
جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه ی دوست کجاست.



#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۱۷)

ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﭘﺮ ﺩﻭﺳﺖﮐﻨﺞ ﻫﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭﺵﺩﻭﺳﺘﻬﺎ...

گردون مرا ز محنت هستی رها نخواستمرگم رسیده بود ولیکن خدا نخو...

چقدر من منتظر این لحظه بودم... بلاخره رسید. :-))

تصمیم من این شد که بعد از تومحکوم حبس خانگی باشممیزان، فقط ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط