دو پارتی جین(پارت۱) (غمگین)
دو پارتی جین(پارت۱) (غمگین)
[اول بگم که نویسنده این تک پارتی خودم نیستم این یه داستان درمورد یه زوج هست و کلا درباره اعضا نیست من فقط اسم شخصیت هارو عوض کردم]
سانا ویو (دوست ا.ت که مثه خواهرشه)
رفته بودم آسایشگاه ببینمش..
نزدیک ۶ ماه بود که ندیده بودمش..
وارد راهرو که شدم صدای جیغ و گریه ای شنیدمــ..
نزدیکتر شدم..خودش بود..
توی این ۶ ماه خیلی شکسته تر شده بود..
صدای جیغو گریش خیلی بلند بود هنوز متوجه من نشده بود..
ا.ت:ولـــــــــم کنین من خوبــــم ولم کنین لعنتیا اززززش نمییییگذرممم بیییچارش مییکنم..ولم کنیییین
پرستار:عزیزم اروم باش
ا.ت:خانوم پرستار ولم کن من آرووومم خانوم پرستار من اون دخترو میییکشمش خانوم پرستار جلوی من عشقمو اززم گرررف..دیدم عشقم هم داشت همراهیش میییکرد خااانوم پرررستار
پرستار:هیییس آروم باش گلم آروم..
ا.ت:نه خاانوم پرستار ولم کن ازززش نمیگذرم..جای دستای من دستای اون دختره توی دستاش بوود خانوم پرستار من..
پرستار:عزیزدلم توروخدا اروم باش بیا بریم توی اتاقت..
ا.ت:ولم کنیییین خانوم پرستار تورو خدااابهش بگو برگرده قول میدم دختر خوبی باشم دیگه لج نمیکنم دیگه عصبانی نمیشم فقط بهش بگو برگرده تورو به خدا قسمت میدم بهش بگو..
پرستار:باشه گلم بیا بریم داخل..
ا.ت :خانوم پرستار تورو خدا یه کاری کن ببینمش فقط یه بار تورو خدا...
پرستار:باشه گلم بریم تو..
پرستار بلاخره بردش تو و من موندمو یه راهروی خالیو یه بغض سنگین و یه گونه خیس..
اون دخترو من دیگه نمیشناسم..دوست من تغییر کرده بود..دوست من شده بود یه مرده متحرک..
پرستارو دیدم که داشت میومد سمتم سریع رفتم سمتش..
-خانوم پرستار حالش چطوره؟؟؟
+خیلی داغونه..کاش بشه به اون پسر بگی بیاد فقط یه لحظه ببیندش..این دختر توی این ۶ ماهی که نبودی نابود شد..اون پسرو خیلی دوست داشت..
-خانوم پرستار اون پسر دیگه داره ازدواج میکنه..
خیلی راحت عشقشو فراموش کرد..
+چه سرنوشت بدی داشته این دختر..فقط یک لحظه بگو بیاد ببیندش..
-سعی میکنم بگم بیاد..
حمایت 🖤🙂
[اول بگم که نویسنده این تک پارتی خودم نیستم این یه داستان درمورد یه زوج هست و کلا درباره اعضا نیست من فقط اسم شخصیت هارو عوض کردم]
سانا ویو (دوست ا.ت که مثه خواهرشه)
رفته بودم آسایشگاه ببینمش..
نزدیک ۶ ماه بود که ندیده بودمش..
وارد راهرو که شدم صدای جیغ و گریه ای شنیدمــ..
نزدیکتر شدم..خودش بود..
توی این ۶ ماه خیلی شکسته تر شده بود..
صدای جیغو گریش خیلی بلند بود هنوز متوجه من نشده بود..
ا.ت:ولـــــــــم کنین من خوبــــم ولم کنین لعنتیا اززززش نمییییگذرممم بیییچارش مییکنم..ولم کنیییین
پرستار:عزیزم اروم باش
ا.ت:خانوم پرستار ولم کن من آرووومم خانوم پرستار من اون دخترو میییکشمش خانوم پرستار جلوی من عشقمو اززم گرررف..دیدم عشقم هم داشت همراهیش میییکرد خااانوم پرررستار
پرستار:هیییس آروم باش گلم آروم..
ا.ت:نه خاانوم پرستار ولم کن ازززش نمیگذرم..جای دستای من دستای اون دختره توی دستاش بوود خانوم پرستار من..
پرستار:عزیزدلم توروخدا اروم باش بیا بریم توی اتاقت..
ا.ت:ولم کنیییین خانوم پرستار تورو خدااابهش بگو برگرده قول میدم دختر خوبی باشم دیگه لج نمیکنم دیگه عصبانی نمیشم فقط بهش بگو برگرده تورو به خدا قسمت میدم بهش بگو..
پرستار:باشه گلم بیا بریم داخل..
ا.ت :خانوم پرستار تورو خدا یه کاری کن ببینمش فقط یه بار تورو خدا...
پرستار:باشه گلم بریم تو..
پرستار بلاخره بردش تو و من موندمو یه راهروی خالیو یه بغض سنگین و یه گونه خیس..
اون دخترو من دیگه نمیشناسم..دوست من تغییر کرده بود..دوست من شده بود یه مرده متحرک..
پرستارو دیدم که داشت میومد سمتم سریع رفتم سمتش..
-خانوم پرستار حالش چطوره؟؟؟
+خیلی داغونه..کاش بشه به اون پسر بگی بیاد فقط یه لحظه ببیندش..این دختر توی این ۶ ماهی که نبودی نابود شد..اون پسرو خیلی دوست داشت..
-خانوم پرستار اون پسر دیگه داره ازدواج میکنه..
خیلی راحت عشقشو فراموش کرد..
+چه سرنوشت بدی داشته این دختر..فقط یک لحظه بگو بیاد ببیندش..
-سعی میکنم بگم بیاد..
حمایت 🖤🙂
۳۱۹.۴k
۰۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.