ددیجذابمن

#ددی_جذاب_من

پارت ۱۴

_واییی عمو تو دقیقه چیکار میکردیم جونکوک لباسشو عوض کرد

+خب دیگه فک کنم باید برم کار دارم لونا هم میخواد بیاد پیش من

تا اومدم چیزی بگم یهو دستمو محکم فشار داد

&میخوای بری پیشش

دم گوشم آروم گفت

+اگه قبول نکنی عواقب خوبی نداره گفته باشم

_ا....اره

&باشه برو

+ممنون عمو خب بلند شو بریم

_بریم

وسایلمو برداشتم و با هم زدیم بیرون سوار ماشین شدیم

_جونکوک اول برو سمت عمارت ما لباسام کمه

+اوکی بیبی

رفتیم عمارت همه چیزو ریختم تو کیفم و بعد لباسمو هم عوض کردم و آرایش هم کردم و رفتیم دوباره سمت خونه کوک یه عمارت بزرگ که وسط یه جنگل بود ولی داخلش خیلییییی قشنگ بود من دوسش داشتم چه عمارتی داره زدم به شونش و با تمسخر گفتم

_نگفته بودی همچین جای قشنگی زندگی میکنی مستر جئون

+حالا که فهمیدی میس جئون (لبخند) خب بیا بریم اتاقمو بهت نشون بدم

_بریم

رفتیم بالا تو اتاقش چقدر قشنگ بود ولی همه چی سیاه بوی عطرش تو کل اتاق پیچیده بود وایییی همه چیزش مث خودش جذابه وایسا ببینم چی دارم واسه خودم زر میزنم

_اتاقت قشنگه

+درس بر عکس اتاق تو (نیشخند)

_اع خفه شو بیشعور اتاق من از مال تو خوشکلتره ایشششش

+خیلی خب چرا عصبانی میشی راس میگی اتاق تو خوشکل تره ولی....

اومد نزدیکم و بغلم کرد از پشت

+ولی متاسفم شما از این به بعد اینجا زندگی میکنی و دیگه خبری از اتاق خوشکلتون با تم بنفش و آبی نیست

_چ....چی گفتی

+از این به بعد اینجا زندگی میکنی و اتاق من اتاق تو هم هست

_نهههههههه

+زیبا بود،ولی همینه که هست
دیدگاه ها (۱)

#ددی_جذاب_من پارت ۱۵_جونکوک اینم به اسرار تو قبول کردم فقط چ...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۶لباس پوشیدیم میخواستم موهامو خشک کنم که ...

#ددی_جذاب_من پارت۱۳_چرا گوشی هاتون خاموش بود میدونین اصلا ای...

#ددی_جذاب_منپارت ۱۲چند روز بعداز زبان لونا:هیچ خبری ازجونکوک...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

پارت ۳۱ات: تو.... خیلی 😡😨جیمین: من چی 😡ات: هیچی.... ترس.... ...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط