*please stey well*PT25
در باز شد جک اومد تو من همینطور روی کاناپه ی کنار اتاق نشسته بودم براین هم خیلی اروم نشست
جک:خب مریضمون چطوره؟
-خوب بنظر میام؟
جک:حرف زدنت که همینو میگه.مشکلی نداری من باهات خودمونیم؟اخه اینکارو میکنم که مریضام احساس راحتی کنن.
-نه مشکلی نداره.
شروع کرد معاینه کردن جیمین چندمین گذشت که گفت
جک:خب حالت خوبه.فقط خب تا یه هفته خدمت مایی اونم چون باید بخیه های زخم که زیر جناق سینه ات خورده رو بکشیم و خب به هر حال مراقبت های ویژه نیاز داری
-اهان
+ممنون
جک:خواهش مکنم.خب من برم کاری داشتین صدام بزنید
به ساعت نگاه کردم ساعت یازده شب بود خمیازه ای کشیدم و گفتم
+من میرم توی ماشین برای خودم پتو بیارم.
-اوکی
رفتم توی ماشین و یه بالشت و یه پتو که ازخونه اورده بودم رو برداشتم و برگشتم تو بیمارسات و رفتم توی اتاقمون کیف هارو گذاشتم روی زمین و بالشت و پتوم رو گذاشتم روی کناپه
+خب.بخوابیم؟من فردا باید با نامجون بریم کمپانی
-اوک شب بخیر.فقط میتونی قبلش لپ تاپ منم رو بدی
+اهوم
لپ تاپ رو دادم بهش و خوابیدم روی کاناپه.پتو رو تا گردن روی خودم کشیدم و کم کم خوابم برد.
***
صبح که بیدار شدم رفتم دسشویی و کارامو کردم موهامو شونه کردم و لباسام رو عوض کردم جیمین خواب بود.جیوون بهم زنگ زد و گفت
×ا/ت من امروز استادم نیومده دانشگاه کلاس ندارم.اگه میخوای امروز رو بیام پیش جیمین
+ممنون چون منم باید برم کمپانی
×اوک پس من الان میام
+میبینمت
مبایلمو قطع کردم رفتم و توی کافه تریا ی بیمارستان یچیزی برای خودم گرفت و خوردم و بررگشتم توی اتاق جیمین که دیدم جیوون دم در وایساده
+صبح بخیر
×صبحت بخیر.خوشتیپ کردی
+به نظرت برای اولین قرارم با رییس کمپانی نباید خوشتیپ کنم؟
×خنده)
+من دیگه برم.
×خدافظ
+باییی
از بیمارستان خارج شدم و سوار ماشین شدم نفس عمیقی کشیدم و حرکت کردم توی راه به نامجون زنگ زدم
+الو سلا...
=سلام ا/ت کاری داشتی(خوابالو)
+خوابی!!!یااا بلندشو باید بریم کمپانی
=اووووو.یادم نبود کجایی؟
+من توی راهم ولی زود باش
=اوکی
تلفن رو قط کردم و بعد چند مین رسیدم دم در کمپانی توی ماشین نشستم و منتظر نامجون بودمچند مین که گذشت دیدمم اونم رسیده
+بالاخره اومدی.
=خیلی دیر کردم؟
+یکم اره
+بریم
=بریم
رفتیم تو کمپانی و رفتیم سمت دفتر رییسشون پی دی نیم(همون مستر گردالی خودمون)در زدیم و رفتیم تو
+سلام
=سلام
(سلام.بفرمایید بشینید.)
+ممنون
نشستیم که گفت
(با توجه به شرایت باید یه بیانیه بدیم که براین قصد خودکشی نداشته.
پس من از شما میخوام به جیمین بگین که یه ویدیو از خودش و شما بگیره و توی اینستاگرامش پست کنه و تو کپشنش بابت تصادف بنویسه ماهم بیانیه میدیم که خیالتون راحت بشه.
=بعد اونا قیافه ی ا/ت رو ببینن چی؟
+ببخشید جناب پی دی نیم.یک دقیقه.
رو به نامجون
+ای کیو 148 من که روانشناسم بابا نصف بیشتر مراجب هام فن شماهان
=اوه یس
(خب دیگه کاری نیست.میتونید برین)
+ممنون.فعلا
+خدافظ
از دفتر که اومدیم بیرون درو بستیم نفس عمیقی کشیدم و روی دوتا زانو هام نشستم
+هوووففففیش.
=نفس نمیکشیدی
+دقیقا خب من دیگه برم بیمارستان
=باشه به جیمین سلام برسون
+اوکی فعلا
.
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
جک:خب مریضمون چطوره؟
-خوب بنظر میام؟
جک:حرف زدنت که همینو میگه.مشکلی نداری من باهات خودمونیم؟اخه اینکارو میکنم که مریضام احساس راحتی کنن.
-نه مشکلی نداره.
شروع کرد معاینه کردن جیمین چندمین گذشت که گفت
جک:خب حالت خوبه.فقط خب تا یه هفته خدمت مایی اونم چون باید بخیه های زخم که زیر جناق سینه ات خورده رو بکشیم و خب به هر حال مراقبت های ویژه نیاز داری
-اهان
+ممنون
جک:خواهش مکنم.خب من برم کاری داشتین صدام بزنید
به ساعت نگاه کردم ساعت یازده شب بود خمیازه ای کشیدم و گفتم
+من میرم توی ماشین برای خودم پتو بیارم.
-اوکی
رفتم توی ماشین و یه بالشت و یه پتو که ازخونه اورده بودم رو برداشتم و برگشتم تو بیمارسات و رفتم توی اتاقمون کیف هارو گذاشتم روی زمین و بالشت و پتوم رو گذاشتم روی کناپه
+خب.بخوابیم؟من فردا باید با نامجون بریم کمپانی
-اوک شب بخیر.فقط میتونی قبلش لپ تاپ منم رو بدی
+اهوم
لپ تاپ رو دادم بهش و خوابیدم روی کاناپه.پتو رو تا گردن روی خودم کشیدم و کم کم خوابم برد.
***
صبح که بیدار شدم رفتم دسشویی و کارامو کردم موهامو شونه کردم و لباسام رو عوض کردم جیمین خواب بود.جیوون بهم زنگ زد و گفت
×ا/ت من امروز استادم نیومده دانشگاه کلاس ندارم.اگه میخوای امروز رو بیام پیش جیمین
+ممنون چون منم باید برم کمپانی
×اوک پس من الان میام
+میبینمت
مبایلمو قطع کردم رفتم و توی کافه تریا ی بیمارستان یچیزی برای خودم گرفت و خوردم و بررگشتم توی اتاق جیمین که دیدم جیوون دم در وایساده
+صبح بخیر
×صبحت بخیر.خوشتیپ کردی
+به نظرت برای اولین قرارم با رییس کمپانی نباید خوشتیپ کنم؟
×خنده)
+من دیگه برم.
×خدافظ
+باییی
از بیمارستان خارج شدم و سوار ماشین شدم نفس عمیقی کشیدم و حرکت کردم توی راه به نامجون زنگ زدم
+الو سلا...
=سلام ا/ت کاری داشتی(خوابالو)
+خوابی!!!یااا بلندشو باید بریم کمپانی
=اووووو.یادم نبود کجایی؟
+من توی راهم ولی زود باش
=اوکی
تلفن رو قط کردم و بعد چند مین رسیدم دم در کمپانی توی ماشین نشستم و منتظر نامجون بودمچند مین که گذشت دیدمم اونم رسیده
+بالاخره اومدی.
=خیلی دیر کردم؟
+یکم اره
+بریم
=بریم
رفتیم تو کمپانی و رفتیم سمت دفتر رییسشون پی دی نیم(همون مستر گردالی خودمون)در زدیم و رفتیم تو
+سلام
=سلام
(سلام.بفرمایید بشینید.)
+ممنون
نشستیم که گفت
(با توجه به شرایت باید یه بیانیه بدیم که براین قصد خودکشی نداشته.
پس من از شما میخوام به جیمین بگین که یه ویدیو از خودش و شما بگیره و توی اینستاگرامش پست کنه و تو کپشنش بابت تصادف بنویسه ماهم بیانیه میدیم که خیالتون راحت بشه.
=بعد اونا قیافه ی ا/ت رو ببینن چی؟
+ببخشید جناب پی دی نیم.یک دقیقه.
رو به نامجون
+ای کیو 148 من که روانشناسم بابا نصف بیشتر مراجب هام فن شماهان
=اوه یس
(خب دیگه کاری نیست.میتونید برین)
+ممنون.فعلا
+خدافظ
از دفتر که اومدیم بیرون درو بستیم نفس عمیقی کشیدم و روی دوتا زانو هام نشستم
+هوووففففیش.
=نفس نمیکشیدی
+دقیقا خب من دیگه برم بیمارستان
=باشه به جیمین سلام برسون
+اوکی فعلا
.
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
۸.۶k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.