꧁فقط ¹⁵سالمه꧂: فیک
꧁فقط ¹⁵سالمه꧂: فیک
پارت:¹⁷(پارت اخر)
ا.ت: ای دلم ته دلم ایییی
جیغ-
ته: چی شد
هول-
ا.ت: داره به دنیا میاد
جیغ کشید-
" چهار سال بعد"
توی این چهار سال تهیونگ و ا.ت و بچه ها شون به خوبی و خوشی با هم زندگی میکردن
صدای پسر و دخترشون همیشه از خونه شنیدع میشد
تهیون ⁴سال و نیمش بود هِسو هم³ سالش شده بود
تابستون سال ²⁰²³بود
امروز قرار بود ا.ت و تهیونگ و بچه هاشون با هم برن ساحل
ته: خوب وسایلارو زدم به ماشین بیبی زود باشید بیایید پیر بابا بزن قدش که بریم
تهیون: چشم
کیوت زد قدش-
ا.ت: امدم امدم مامانیی بریم( روبه هسو)
هسو: بلیم مامانی
کیوت-
سوار ماشین شدن به صمت صاحل حرکت کردن و رسیدن
ته: خوب خوشگلام رسیدیمم
تهیون: اخ جون
هسو داداچ وایستا منم با تو بیام
کیوت-
ا.ت: یاا ددی هوا گ خوبهه
ته: اره بیبی پیاده شو تا بریم لب دریا
ا.ت: چشم
پیاده شدن و ا.ت و تهیون و هسو به طرف دریا بدو بدو رفتن
تهیونگ وسایلا رو اوردت و نشصتت کنار صاحل
" کمی بعد"
تهیون و هسو داشتن شن بازی میکردن
تهیونگ سرشو گذاشته بود رو پاهای ا.ت و دراز کشیده بود
و به ا.ت نگاه میکرد
ا.ت هم با نوزایدن موهای ته به ته نگاه میکرد
ته: بیبی خیلی خوشگلی
ا.ت: یااا ن تو خوشگلی
ته: باشه من خشوگلم
خندیدن-
ا.ت: خیلی دوستت دارم ته
ته: من بیشتر
__________________________
سال ها گذشت تهیونگ و ا.ت و بچه هاشون به خوبی و خوشی زندگی کردن
ا.ته هیچ وقت باورش نمیشد که قراره این همه خوش بخت بشه تهیونگ. با تمام وجودش همیشه به خانواده اش عشق بروز میداد
اینجا بود که تعم زندگی رو چشیدن
ا.ت و تهیونگ بدون هیچ دعوا ای بدون هیچ مزاحمی به زندگی شون ادامه دادن..
#وتمام(:
𝑻𝘢𝘦𝘩𝘺𝘶𝘯𝘨/𝑩𝒕𝒔
[ཻ҈(🍷)🕸̶͟▅̽̽▂
پارت:¹⁷(پارت اخر)
ا.ت: ای دلم ته دلم ایییی
جیغ-
ته: چی شد
هول-
ا.ت: داره به دنیا میاد
جیغ کشید-
" چهار سال بعد"
توی این چهار سال تهیونگ و ا.ت و بچه ها شون به خوبی و خوشی با هم زندگی میکردن
صدای پسر و دخترشون همیشه از خونه شنیدع میشد
تهیون ⁴سال و نیمش بود هِسو هم³ سالش شده بود
تابستون سال ²⁰²³بود
امروز قرار بود ا.ت و تهیونگ و بچه هاشون با هم برن ساحل
ته: خوب وسایلارو زدم به ماشین بیبی زود باشید بیایید پیر بابا بزن قدش که بریم
تهیون: چشم
کیوت زد قدش-
ا.ت: امدم امدم مامانیی بریم( روبه هسو)
هسو: بلیم مامانی
کیوت-
سوار ماشین شدن به صمت صاحل حرکت کردن و رسیدن
ته: خوب خوشگلام رسیدیمم
تهیون: اخ جون
هسو داداچ وایستا منم با تو بیام
کیوت-
ا.ت: یاا ددی هوا گ خوبهه
ته: اره بیبی پیاده شو تا بریم لب دریا
ا.ت: چشم
پیاده شدن و ا.ت و تهیون و هسو به طرف دریا بدو بدو رفتن
تهیونگ وسایلا رو اوردت و نشصتت کنار صاحل
" کمی بعد"
تهیون و هسو داشتن شن بازی میکردن
تهیونگ سرشو گذاشته بود رو پاهای ا.ت و دراز کشیده بود
و به ا.ت نگاه میکرد
ا.ت هم با نوزایدن موهای ته به ته نگاه میکرد
ته: بیبی خیلی خوشگلی
ا.ت: یااا ن تو خوشگلی
ته: باشه من خشوگلم
خندیدن-
ا.ت: خیلی دوستت دارم ته
ته: من بیشتر
__________________________
سال ها گذشت تهیونگ و ا.ت و بچه هاشون به خوبی و خوشی زندگی کردن
ا.ته هیچ وقت باورش نمیشد که قراره این همه خوش بخت بشه تهیونگ. با تمام وجودش همیشه به خانواده اش عشق بروز میداد
اینجا بود که تعم زندگی رو چشیدن
ا.ت و تهیونگ بدون هیچ دعوا ای بدون هیچ مزاحمی به زندگی شون ادامه دادن..
#وتمام(:
𝑻𝘢𝘦𝘩𝘺𝘶𝘯𝘨/𝑩𝒕𝒔
[ཻ҈(🍷)🕸̶͟▅̽̽▂
۲۴.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.