بدتر از شکنجه بود ، حس کردنِ حسِ غریبه شدنش در حوالیِ روز
بدتر از شکنجه بود ، حس کردنِ حسِ غریبهشدنش در حوالیِ روزهایِ بی حسی!
بستنِ چشم هایِ زیبایش!
شلاقهایِ رویِ گونه فریاد میزدند"تورا نمیخواهد"
"تورا نمیخواهد"
قراردادِ فسخ شده مغز،لبریز شدنِ کاسه صبر! به ستوه آمدن روح خسته شدن تن!
رقص خاطره ها در مقابلِ چشمانش!
شبُ روز روزُ شب
در آخر بی طاقتیِ دلِ نگران!
طلوعِ شبِ بی خورشیدُ فریاد زدن تو!
شکستنِ شیشه هایِ مرزی کِ میان منُ تو فاصله انداخته..
باز هم فریاد زدند!
نمیشنوی!؟
نمیبینی؟!
چه گناهی کرده من؟
باز هم میروی
بازهم؟!
بازهم فریاد میزنم میخواهمت
بازهم میشنویُ میروی..
من میمانمُ
زخم هایِ تازه قلبم..
من هم میروم:)
دیگر سنگ نمیزنم برکه آشوبت را!
دیگرقلبم هم بغض کرده !!
دیگر منی نیست
شکستُ تمام شدُ رفت!..
دیگر دلی نیست!
نیست!
میسپارمت بِ،همانکه یادت را سپرد در دل نیست شده ام.
بغضم را میخورم..
دیگر مالِ من نیستی..
دلِ نیست شده ام میسوزدُ تو دیگر مال من نیستی..
:))
اصلن خبر داری چقد؟ دلتنگتم بی معرفت
مگه چی می خواستم ازت؟جزاینکه تو باشی فقط.🎵
بستنِ چشم هایِ زیبایش!
شلاقهایِ رویِ گونه فریاد میزدند"تورا نمیخواهد"
"تورا نمیخواهد"
قراردادِ فسخ شده مغز،لبریز شدنِ کاسه صبر! به ستوه آمدن روح خسته شدن تن!
رقص خاطره ها در مقابلِ چشمانش!
شبُ روز روزُ شب
در آخر بی طاقتیِ دلِ نگران!
طلوعِ شبِ بی خورشیدُ فریاد زدن تو!
شکستنِ شیشه هایِ مرزی کِ میان منُ تو فاصله انداخته..
باز هم فریاد زدند!
نمیشنوی!؟
نمیبینی؟!
چه گناهی کرده من؟
باز هم میروی
بازهم؟!
بازهم فریاد میزنم میخواهمت
بازهم میشنویُ میروی..
من میمانمُ
زخم هایِ تازه قلبم..
من هم میروم:)
دیگر سنگ نمیزنم برکه آشوبت را!
دیگرقلبم هم بغض کرده !!
دیگر منی نیست
شکستُ تمام شدُ رفت!..
دیگر دلی نیست!
نیست!
میسپارمت بِ،همانکه یادت را سپرد در دل نیست شده ام.
بغضم را میخورم..
دیگر مالِ من نیستی..
دلِ نیست شده ام میسوزدُ تو دیگر مال من نیستی..
:))
اصلن خبر داری چقد؟ دلتنگتم بی معرفت
مگه چی می خواستم ازت؟جزاینکه تو باشی فقط.🎵
۱۴.۹k
۰۸ مرداد ۱۴۰۰