𝑷𝒂𝒓𝒕:13
𝑷𝒂𝒓𝒕:13
"فقط یه لمس..."
راوی:لینو و خانوادش رفتن و شب شد و دوست ا.ت زنگ زد...
اسم دوست ا.ت:سویون
سویون:سلام ا.ت
ا.ت:سلام خوبی
سویون:میگم که فردا وقتت آزاده؟
ا.ت:آره چطور؟
سویون:بیا بریم بیرون دور بزنیم
ا.ت:کجا بریم؟
سویون:هرجایی
ا.ت:اوکی پس بهم ساعتشو خبر بده
سویون:باشه،خدافظ
ا.ت:خداحافظ
راوی:ا.ت قطع کرد و رفت اتاق جون هو...
ا.ت:میگم که جون هو یه چیزی بپرسم؟
جون هو:بپرس
ا.ت:راستش...
جون هو:بگو دیگه
ا.ت:نه ولش کن
جون هو:ایسگامون کردی؟
ا.ت:نه فقط پشیمون شدم ببخشید
جون هو:اوکی
ویو ا.ت:
میخواستم از جون هو بپرسم که لینو چجور شخصیتی داره ولی پشیمون شدم. خسته بودم برای همین رفتم توی اتاقم و دراز کشیدم. رفتم سر گوشیم و بعد از یه مدت خوابم برد و صبح خیلی زود بیدار شدم یعنی ساعت ۷،خیلی زود بود
ا.ت:باید بیدار شم و برم با سویون بیرون،آخه یعنی چی که ۸ صبح اونجا باش،خیلی زوده
راوی:ا.ت رسید به سر قرارش با سویون
سویون:خیلی وقته باهم نرفتیم بیرون ا.ت
ا.ت:آره راست میگی
سویون:بریم کافه؟
ا.ت:آره بریم
سویون:یه کافه ی خیلی خوب میشناسم،بیا با ماشین تو بریم،ماشین من بنزین نداره
ا.ت:اوکی با ماشین من بریم
سویون:فکر کنم کافه ای که من میگم همین دور و برا باشه
ا.ت:اینجاس؟
سویون:نه این کافه نیست،ولی همینجا پارک کن،کافه ای که من میگم یخورده جلوتره
ا.ت:باشه پس...
راوی:ا.ت و سویون پیاده شدن و رفتن سمت کافه که یهو...
لباس سویون:اسلاید۲
لباس ا.ت:اسلاید ۳
💸💸💸💸
"فقط یه لمس..."
راوی:لینو و خانوادش رفتن و شب شد و دوست ا.ت زنگ زد...
اسم دوست ا.ت:سویون
سویون:سلام ا.ت
ا.ت:سلام خوبی
سویون:میگم که فردا وقتت آزاده؟
ا.ت:آره چطور؟
سویون:بیا بریم بیرون دور بزنیم
ا.ت:کجا بریم؟
سویون:هرجایی
ا.ت:اوکی پس بهم ساعتشو خبر بده
سویون:باشه،خدافظ
ا.ت:خداحافظ
راوی:ا.ت قطع کرد و رفت اتاق جون هو...
ا.ت:میگم که جون هو یه چیزی بپرسم؟
جون هو:بپرس
ا.ت:راستش...
جون هو:بگو دیگه
ا.ت:نه ولش کن
جون هو:ایسگامون کردی؟
ا.ت:نه فقط پشیمون شدم ببخشید
جون هو:اوکی
ویو ا.ت:
میخواستم از جون هو بپرسم که لینو چجور شخصیتی داره ولی پشیمون شدم. خسته بودم برای همین رفتم توی اتاقم و دراز کشیدم. رفتم سر گوشیم و بعد از یه مدت خوابم برد و صبح خیلی زود بیدار شدم یعنی ساعت ۷،خیلی زود بود
ا.ت:باید بیدار شم و برم با سویون بیرون،آخه یعنی چی که ۸ صبح اونجا باش،خیلی زوده
راوی:ا.ت رسید به سر قرارش با سویون
سویون:خیلی وقته باهم نرفتیم بیرون ا.ت
ا.ت:آره راست میگی
سویون:بریم کافه؟
ا.ت:آره بریم
سویون:یه کافه ی خیلی خوب میشناسم،بیا با ماشین تو بریم،ماشین من بنزین نداره
ا.ت:اوکی با ماشین من بریم
سویون:فکر کنم کافه ای که من میگم همین دور و برا باشه
ا.ت:اینجاس؟
سویون:نه این کافه نیست،ولی همینجا پارک کن،کافه ای که من میگم یخورده جلوتره
ا.ت:باشه پس...
راوی:ا.ت و سویون پیاده شدن و رفتن سمت کافه که یهو...
لباس سویون:اسلاید۲
لباس ا.ت:اسلاید ۳
💸💸💸💸
۲.۴k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.