سایهعشق

سایه‌عشق!
Part Seven(7)
.
.
آروم پرسیدم...
_ ماشینت کجاس؟
+ نیاوردمش... با جیمین اومدم...
_ خب... سوار شو می‌رسونمت. هتلامون یکیه!
بدون حرف دیگه‌ای سوار شد... ماشین و از پارکینگ بیرون بردم و تو جاده‌های برفی لس‌آنجلس (دوستان شهر قحطه!) روندم، برف میومد(تنهایی به این نتیجه رسیدی؟!)... از سکوتم ن خوشم نیومد پس یه آهنگ پلی کردم... (دوستان آهنگ دوتا نکته داره.
١. به سلیقه ادمین گیر ندید
٢. آهنگی که پلی میشه تیتر پایانی سریال دلداره و من اسمشو نمی‌دونم فقط می‌دونم خوانندش محسن چاوشیه که یکمشو می‌نویسم)
آهنگ: توی تاریکیِ شب... ماه در جریان بود!... زل زدم به آسمون... عینکم دودی شد:)... باصدای زنگ در... یهو بارون... بارید!... دستای خونه پر از... گل داوودی شد؛]...
+ هنوز هم وطن پرستی!
_ وطن پرست؟! آره! عاشق ایرانم! (با حالت اینکه براش جالب یا بامزه بوده)
+ اصلا چرا اومدی کره؟
_ نمی‌دونم... احمق بودم! گهی خوردم بی برو برگشت(داداش ناراحتی برگرد:/)
+ (پوزخند)
به هتل که رسیدیم بدون اینکه به روی خودمون بیاریم باهم بودیم رفتیم اتاقامون...
ویوهوسوک
با جین هم اتاقیَم. همین که رفتم تو شروع کرد به گفتن چیزای چرت...
جین: کار خودتو کردی؟
+ آره
جین: از لبای پف کردت معلومه!
+ هیونگ غر نزن...
جین: الانم برو پیشش!
+ جین کصشر نرو!
جین: الان نری یکی دیگه میره...
+ اَه باشه!
بعد از اخراج شدن از اتاق رفتم اتاق ا.ت...خودمم بدم نمیومد یه شبو با ا.ت بگذرونم(نچ نچ نچ بچه منحرفه!)
برگشت به ویوا.ت
رفتم تو اتاقمو لباسامو کامل درآوردم(دوستان شامل لباس زیر نمیشه!) عادت دارم لخت بخوابم... چشمام داشت گرم می‌شد که زنگ در به صدا در اومد....
_ ای بر خرمگس معرکه لعنت!!!
یه تیشرت لش مشکش که تا زانوم بود پوشیدم... رفتم جلو در سرایدار بود... (نه فک کردی به همین زودی هوسوکه؟)
سرایدار: حوله آوردم(طوری که همه خدمتکارای هتل تو فیلما همینو میگن😂)
_ ممنون...
وقتی رفت درو بستم. اومدم تیشرتو دارم که دوباره زنگ زدن...
_ ای ریدم تو اونی که جلو دره! (وقتی خوابت میاد و اعصاب نداری😂💔)
رفتم درو باز کردم. با دیدن فرد جلو روم آرزو کردم ای کاش شلوار پوشیده بودم!...
.

امشب شب شانستونه کل فیکو میزارم:)
دیدگاه ها (۰)

سایه‌عشق!Part Eight(8)..+ میشه بیام تو؟_ آره بیا...+ ممنون_ ...

سایه‌عشق!Part Nine(9)..بعدلایو..._ الان بچتو باردارم وگرنه ت...

سایه‌عشق!Part Six(6)..آسانسور تو پارکینگ ایستاد و پیاده شدم،...

سایه‌عشق!Part Five(5)..علامت‌ هوسوک +پیتر: تا آخر برنامه که ...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

ا،ت دلش میخواست هر کاری ممکنه بکنه تا بفهمه هیون درواقع کیه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط